Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prime suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
lead suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
chief suspect
U
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
postbyte
U
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Other Matches
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
master data file
U
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
U
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
staple
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
U
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
U
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
U
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
U
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
pilot tunnel
U
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
U
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
U
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
U
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
U
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
U
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
U
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
oportuneness
U
مورد
objected
U
مورد
objecting
U
مورد
inapposite
U
بی مورد
open to question
<adj.>
U
مورد شک
objects
U
مورد
occurence
U
مورد
out of place
U
بی مورد
case
U
مورد
occasioning
U
مورد
instance
U
مورد
occasions
U
مورد
instances
U
مورد
occasion
U
مورد
cases
U
مورد
unseasonable
U
بی مورد
unseasonably
U
بی مورد
occasioned
U
مورد
direct objects
U
مورد
inopportune
U
بی مورد
indirect objects
U
مورد
object
U
مورد
savory
U
مورد پسند
subject of hire
U
مورد اجاره
special case
U
مورد ویژه
myrtle
U
مورد سبز
cases
U
دعوی مورد
As the case may be .
U
برحسب مورد( آن)
involved
U
مورد بحث
schreber case
U
مورد شربر
sightly
U
مورد نظر
under disccussion
U
مورد بحث
received
U
مورد قبول
laughing stock
U
مورد تمسخر
dubious
U
مورد شک مشکوک
unnecessary roughness
U
خشونت بی مورد
taken
U
مورد قبول
entitlements
U
مورد سزیدگی
entitlements
U
مورد استحقاق
entitlement
U
مورد سزیدگی
entitlement
U
مورد استحقاق
taken
U
مورد تحسین
collector's item
U
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
cases
U
مورد غلاف
case
U
دعوی مورد
requirement
U
مورد نیاز
case studies
U
مورد پژوهی
case study
U
مورد پژوهی
in no instance
U
در هیچ مورد
in dispute
U
مورد بحث
utilized
U
مورد استفاده
usage
U
مورد استفاده
savoury
U
مورد پسند
usages
U
مورد استفاده
case analysis
U
تحلیل مورد
confutation
U
مورد تکذیب
dubitable
U
مورد شک مشکوک
liable to prosecution
U
مورد تعقیب
instance
U
لحظه مورد
instances
U
لحظه مورد
case
U
مورد غلاف
noted
U
مورد ملاحظه
fishy
U
مورد تردید
beloved
U
مورد علاقه
opportuneness
U
مورد مناسب
undue
U
ناروا بی مورد
undue
U
بی جهت بی مورد
object of transaction
U
مورد معامله
objcetionable
U
مورد ایراد
mytaceous
U
از تیره مورد
myrtle berry
U
مورد دانه
myrtaceae
U
تیره مورد
expectative
U
مورد انتظار
using
U
مورد مصرف
usage
U
مورد مصرف
to make observations
[about]
[on]
U
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
to make observations
[about]
[on]
U
نگریختن
[در مورد]
[به]
happy
[about]
<adj.>
U
خشنود
[در مورد]
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
utilization
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
hold up
<idiom>
U
مورد هدف
approves
U
توافق در مورد چیزی
neurasthenia
U
سر درد و حساسیت بی مورد
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
receptee
U
افراد مورد پذیرش
referent
U
مورد مراجعه ارجاعی
object point
U
سمت مورد توجه
pledge
U
مال مورد وثیقه
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
out port
U
ساحلی مورد استفاده سر پل
pledged
U
مال مورد وثیقه
polestar
U
هادی مورد توجه
policy options
U
انتخابهای مورد نظر
pledges
U
مال مورد وثیقه
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
trusty
U
موتمن مورد اطمینان
principle of exclusion
U
در مورد کالاهای خصوصی
pledging
U
مال مورد وثیقه
conventional
U
مورد قبول عامه
approve
U
توافق در مورد چیزی
objective point
U
سمت مورد توجه
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
oppugn
U
مورد بحث قراردادن
desired effects
U
اثرات مورد نظر
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expectation value
U
مقدار مورد توقع
agreement area
U
سطح مورد قرارداد
aknowledge character
U
کاراکتر مورد قبول
analyte
U
ماده مورد تجزیه
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
article of roup
U
اموال مورد حراج
contested area
U
منطقه مورد نزاع
as the case may be
U
تاچه مورد باشد
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
foolhardy
U
دارای تهور بی مورد
statement on the debate
U
بیانیه در مورد بحث
availabe time
U
زمان مورد قبول
give evidence of
U
گواهی دادن در مورد
he won a high praise
U
مورد ستایش بسیارواقع شد
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
man power
U
تعداداشخاص مورد استفاده
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
make for
U
مورد حمله قراردادن
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
flavoursome
U
مورد پسند
[غذا]
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
inappositely
U
بطور بیجایا بی مورد
i mentioned one case in p
U
یک مورد بخصوص را ذکرکردم
hereon
U
در این مورد در اینجا
capital employed
U
سرمایه مورد استفاده
referential
U
مورد مراجعه ارجاعی
criticizes
U
مورد انتقاد قراردادن
favouritism
U
افراد مورد توجه
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
unregarded
U
مورد توجه قرارنگرفته
scrutinizing
U
مورد مداقه قراردادن
to take into consideration
U
مورد رسیدگی قراردادن
to put to use
U
مورد استفاده قراردادن
persona grata
U
شخص مورد قبول
expected price
U
قیمت مورد انتظار
admires
U
مورد شگفت قراردادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com