English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
his equitable savings and loan building U [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
folly U چشم انداز ساختمان
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board U طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
righteously U عادلانه
square U عادلانه
evenly U عادلانه
squared U عادلانه
deserved U عادلانه
squares U عادلانه
squaring U عادلانه
uprightly U عادلانه
equitably U عادلانه
angle-post U [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
just wage U مزد عادلانه
just price U قیمت عادلانه
just profit U سود عادلانه
fair competition U رقابت عادلانه
fair price U قیمت عادلانه
unjust U غیر عادلانه
fair trade U تجارت عادلانه
fair return U بازده عادلانه
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency U [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
fair damages [Law] U جبران خسارت عادلانه
inquitous U غیر عادلانه ناحق
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
to hold the scales even U عادلانه داوری کردن
to go snacks U عادلانه سهم کردن
to go shares U عادلانه بخش کردن
unjustified enrichment U دارا شدن غیر عادلانه
gerrymander U بطورغیر عادلانه تقسیم کردن
coach-house U ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor U مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
enterprise network U شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
gerrymander U تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure U ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
constructional feature U ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil U شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear U نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
unijust U غیر عادلانه غیر منصفانه بی عدالت بی انصاف
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion U گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
thrift U پس انداز
saving U پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
savings U پس انداز
saver U پس انداز کن
irrigator U اب انداز
forehanded U پس انداز کن
ex post saving U پس انداز
ex ante saving U پس انداز
deposits U پس انداز
deposit U پس انداز
provident bank U صندوق پس انداز
scoops U خاک انداز
saving account U حساب پس انداز
intrigant U پشت هم انداز
saving bank U بانک پس انداز
saving equation U معادله پس انداز
saving function U تابع پس انداز
penny bank U صندوق پس انداز
savings account U حساب پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
lay-bys U پس انداز کردن
scooping U خاک انداز
trustee savings bank U صندوق پس انداز
lay by U پس انداز کردن
retardant U عقب انداز
catapults U سنگ انداز
catapulting U سنگ انداز
catapulted U سنگ انداز
catapult U سنگ انداز
reverberative U طنین انداز
lay-by U پس انداز کردن
scoop U خاک انداز
scooped U خاک انداز
savings bank U صندوق پس انداز
firemen U سوخت انداز
fireman U سوخت انداز
howitzer U خمپاره انداز
stoker U سوخت انداز
hand rail U دست انداز
the t. U صاعقه انداز
theory of saving U نظریه پس انداز
thrift institutions U موسسات پس انداز
save U پس انداز کردن
bowlers U توپ انداز
actual saving U پس انداز واقعی
abortifacient U بچه انداز
lookouts U چشم انداز
lookout U چشم انداز
savings bank U صندوق پس انداز
initiator terminator U راه انداز
outlook U چشم انداز
divisive U تفرقه انداز
parapet U دست انداز
spearman U نیزه انداز
splitter U نفاق انداز
springer U کمند انداز
parapets U دست انداز
to lay up U پس انداز کردن
thundering U صاعقه انداز
trafficker U پشت هم انداز
scenery U چشم انداز
compulsory saving U پس انداز اجباری
national saving U پس انداز ملی
negative saving U پس انداز منفی
net saving U پس انداز خالص
view U چشم انداز
traffickers U پشت هم انداز
line starter U راه انداز خط
missile launcher U موشک انداز
forced saving U پس انداز اجباری
panorama U چشم انداز
panoramas U چشم انداز
scenes U چشم انداز
scene U چشم انداز
missile man U موشک انداز
mobilization of savings U بسیج پس انداز
mobilization of savings U تجهیز پس انداز
drivers U راه انداز
driver U راه انداز
paradox of thrift U تناقض پس انداز
bombers U بمب انداز
bomber U بمب انداز
ringers U طنین انداز
ringer U طنین انداز
private saving U پس انداز خصوصی
procrastinator U تعویق انداز
propensity to save U گرایش به پس انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
saving rate U نرخ پس انداز
puddles U دست انداز
releaser U راه انداز
sonorous U طنین انداز
mortar U خمپاره انداز
overlooks U چشم انداز
jaculator U نیزه انداز
paysage U چشم انداز
permanent saving U پس انداز دائمی
personal saving U پس انداز شخصی
jack ketch U طناب انداز
postponer U تاخیر انداز
intriguer U پشت هم انداز
intriguant U پشت هم انداز
mortars U خمپاره انداز
puddle U دست انداز
bowler U توپ انداز
clearing banks U بانک پس انداز
prospecting U چشم انداز
bank of deposit U صندوق پس انداز
prospected U چشم انداز
discobolus U دایره انداز
prospect U چشم انداز
bank of deposit U بانک پس انداز
prospects U چشم انداز
clearing bank U بانک پس انداز
deposit accounts U حساب پس انداز
deposit account U حساب پس انداز
napkins U پیش انداز
napkin U پیش انداز
potholes U دست انداز
perspective U چشم انداز
pothole U دست انداز
bumpiness U دست انداز
ballista U سنگ انداز
bump U دست انداز
perspectives U چشم انداز
rough <adj.> U پر دست انداز
bumpy <adj.> U پر دست انداز
dissaving U پس انداز منفی
landscaping U چشم انداز
save money U پس انداز کردن
landscapes U چشم انداز
ecbolic U جنین انداز
landscaped U چشم انداز
landscape U چشم انداز
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com