Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tabling
U
مطرح کردن
table
U
مطرح کردن
tabled
U
مطرح کردن
set forth for discussion
U
مطرح کردن
tables
U
مطرح کردن
to bring forth
U
مطرح کردن
propound
U
مطرح کردن
introduced
U
مطرح کردن
propounds
U
مطرح کردن
bring up
U
مطرح کردن
introduce
U
مطرح کردن
introducing
U
مطرح کردن
propounding
U
مطرح کردن
introduces
U
مطرح کردن
putting
U
مطرح کردن
to bring up
U
مطرح کردن
lays
U
مطرح کردن
puts
U
مطرح کردن
lay
U
مطرح کردن
to raise
U
مطرح کردن
put
U
مطرح کردن
to touch upon
U
مطرح کردن
to touch on
U
مطرح کردن
put forward
U
مطرح کردن
raise a question
U
مطرح کردن سوال
to bring up
U
تقدیم یا مطرح کردن
overture
U
کشف مطرح کردن
overtures
U
کشف مطرح کردن
pose a question
U
سوال مطرح کردن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to put to the issue
U
بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
rehash
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
discusses
U
مطرح کردن گفتگو کردن
hold forth
U
مطرح کردن سخنرانی کردن
discuss
U
مطرح کردن گفتگو کردن
moot
U
مطرح کردن دادخواهی کردن
discussed
U
مطرح کردن گفتگو کردن
discussing
U
مطرح کردن گفتگو کردن
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
put by
U
قطع کردن کنار گذاردن
godfathers
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
godfather
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
interferes
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfered
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
interfere
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
foils
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
subscribe
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
lay by
U
کنار گذاردن متروک کردن
subscribed
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribes
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribing
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
denote
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
intervenes
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
intervened
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
denoted
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
lay-by
U
کنار گذاردن متروک کردن
intervene
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
foil
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
mediate
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediates
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediating
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
foiled
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
lay-bys
U
کنار گذاردن متروک کردن
foiling
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
denotes
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
mediated
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
encase
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encases
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
straiten
U
باریک کردن درتنگی ومضیقه گذاردن
encased
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
under consideration
U
مطرح
in contemplation
U
مطرح
propounded
U
مطرح
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
kaldor criterion
U
مطرح گردید
considered
U
مطرح شده
come up
U
مطرح شدن
to come on the tapis
U
مطرح شدن
to come up
U
مطرح شدن
broacher
U
مطرح کننده
to be on the carpet
U
مطرح بودن
to come upon
U
مطرح شدن
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
reoccurrence
U
دوباره مطرح شدن
reoccurring
U
دوباره مطرح شدن
under consideration
U
مطرح شده مطروحه
The badness of the climate is immaterial.
U
بدی آب وهوا مطرح نیست
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
talk out
U
مطرح مذاکره قرار دادن
extrajudicial
U
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
checker
U
بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
to lay it on thick
U
گذاردن
sets
U
گذاردن
lays
U
گذاردن
invested
U
گذاردن
to lay it on with a trowel
U
گذاردن
setting up
U
گذاردن
tabling
U
تو گذاردن
invest
U
گذاردن
invests
U
گذاردن
instate
U
گذاردن
tables
U
تو گذاردن
to leave out
U
جا گذاردن
investing
U
گذاردن
tabled
U
تو گذاردن
reposal
U
گذاردن
skew
U
کج گذاردن
skews
U
کج گذاردن
table
U
تو گذاردن
impone
U
گذاردن
set
U
گذاردن
skewing
U
کج گذاردن
repose
U
گذاردن
lay
U
گذاردن
conflict of lows
U
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics
U
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
check
U
نشان گذاردن
consign
U
امانت گذاردن
work on/upon
<idiom>
U
تفثیر گذاردن
procrastinating
U
معوق گذاردن
bulid
U
بنیان گذاردن
gage
U
وثیقه گذاردن
contradistinguish
U
فرق گذاردن
silo
U
در سیلو گذاردن
pouches
U
درجیب گذاردن
pouch
U
درجیب گذاردن
to strike in
U
پامیان گذاردن
consigns
U
امانت گذاردن
consigning
U
امانت گذاردن
consigned
U
امانت گذاردن
embowel
U
در روده گذاردن
impress
U
باقی گذاردن
exposes
U
روباز گذاردن
demark
U
نشان گذاردن
imburse
U
درکیسه گذاردن
scheduled
U
دربرنامه گذاردن
suspend
U
معوق گذاردن
schedules
U
دربرنامه گذاردن
expose
U
روباز گذاردن
shelve
U
در قفسه گذاردن
shelved
U
در قفسه گذاردن
suspending
U
معوق گذاردن
exposes
U
بی حفاظ گذاردن
leaving
U
باقی گذاردن
expose
U
بی حفاظ گذاردن
exposing
U
بی حفاظ گذاردن
to step in
U
پامیان گذاردن
impress
U
نشان گذاردن
impressed
U
باقی گذاردن
impressed
U
نشان گذاردن
impresses
U
باقی گذاردن
encapsulating
U
درکپسول گذاردن
impresses
U
نشان گذاردن
impressing
U
باقی گذاردن
encapsulates
U
درکپسول گذاردن
impressing
U
نشان گذاردن
suspends
U
معوق گذاردن
encapsulate
U
درکپسول گذاردن
exposing
U
روباز گذاردن
incase
U
در جعبه گذاردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com