English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
warp and weft U تار و پود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Other Matches
weft U نمدبافته
weft U تنیدن
weft U چیز بافته
weft U تار عنکوبت
under weft U پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
weft thread U ریسمانتاریشکل
curling weft U پود مجعد و نازک جهت برجسته سازی نقش
curved weft U [انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
weft wrapping U شیرازه بافی
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
weft insertion U [رد کردن پود بداخل چله]
weft insertion U پود گذاری
sinuous weft U نخ پود زیر [این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
thick weft U نخ پود کلفت
weft-face pattern U [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
warp U تاب دادن
warp U نخ تار [در طول بافت]
warp U جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp U پیچ دادن
warp U تاب برداشتن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
warp U طناب ریسمان
warp U تار
warp U تاب دار کردن منحرف کردن
warp U ریسمان پیچ و تاب
warp and woof U تار و پود
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
warp winder U چله دوان
warp winder U چله پیچ
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp set U [تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
warp roller U غلتکتار
warp frame U قاب چله
warp thread U تارشیاری
warp beam U نورد بالا
warp beam U سردار [قالی]
warp and woof U بنیان
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
thick warp U نخ تار کلفت
warp and woof U پایه واساس
warp beam U چوب افقی بالای دار [قالی]
warp-weighd loom U دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
high warp loom U تارهایطولیبافندگی
the warp and ther woof U تاروپود
low warp loom U کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com