Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage income
U
درامدمربوط بکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage
U
مزد
wage
U
اجرت کارمزد
wage
U
ضمانت حسن انجام کار
specified wage
U
اجرت المسمی
wage
U
دستمزد
wage
U
اجرت
wage
U
کار مزد دسترنج
just wage
U
مزد عادلانه
wage
U
حمل کردن
wage
U
جنگ برپا کردن
wage
U
اجیر کردن
wage
U
اجر
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage bill
U
لیست حقوق
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage earner
U
اجیر
wage earners
U
مزد بگیران
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
money wage
U
مزد پولی
wage incentive
U
انگیزه مزد
nominal wage
U
مزد اسمی
nonflexible wage
U
مزد انعطاف ناپذیر
rate of wage
U
نرخ دستمزد
real wage
U
مزد واقعی
to wage war
U
جنگ کردن
to wage war
U
دست بجنگ زدن
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage earners
U
حقوق بگیران
wage rigidity
U
انعطاف ناپذیری مزد
wage share
U
سهم مزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage stabilization
U
تثبیت مزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage tax
U
مالیات بر مزد
wage-packet
U
پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
to wage a campaign
U
لشکرکشی کردن
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage rate
U
نرخ مزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage good
U
کالای مزدی
wage good
U
کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
wage index
U
شاخص دستمزد
wage level
U
سطح مزد
wage market
U
بازار دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
daily wage
U
مزد روزانه
living wage
U
مزد معیشت
annual wage
U
دستمزد سالانه
living wage
U
مزد امرارمعاش
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
wage price guideline
U
راهنمای مزد
wage price guideline
U
قیمت
wage price spiral
U
قیمت
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
base wage rate
U
حداقل دستمزد
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
reasonable of average wage fair
U
اجرت المثل
income
U
ورودیه جدیدالورود
income
U
جریان
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income
U
عایدات
income
U
عواید
income
U
ریزش فهور
income
U
دخل
mean income
U
درامد متوسط
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
income
U
درامد
income
U
عایدی
income
U
مهاجر واردشونده
present income
U
درامد جاری
present income
U
درامد حال
personal income
U
درامد سرانه
supplementary income
U
درامد تکمیلی
psychic income
U
درامد بی دردسر
personal income
U
درامد شخصی
temporary income
U
درامد موقتی
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
current income
U
درامد جاری
total income
U
درامد کل
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
current income
U
درامد یک سال مالی
relative income
U
درامد نسبی
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income
U
درامد واقعی
current income
U
درامدیک دوره معین
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
stream of income
U
جریان درامد
transfer income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامد انتقالی
income taxes
U
مالیات برعایدات
income taxes
U
مالیات بر درامد
windfall income
U
درامد باد اورده
income support
U
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
a modest income
U
درآمدی متوسط
income tax
U
مالیات برعایدات
income tax
U
مالیات بر درامد
transitory income
U
درامدموقتی
unearned income
U
درامد باد اورده
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
actual income
U
درامد واقعی
business income
U
درامد خالص تجارتی
bunched income
U
درامد خدمات شخصی
annual income
U
درامد سالانه
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
income velocity
U
سرعت گردش پول
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
income policy
U
سیاست درامدی
income per capita
U
درامد سرانه
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
income leakage
U
کسر درامد
income leakage
U
نشت درامد
income forgone
U
درامداز دست رفته
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
marginal income
U
درامد نهائی
labor income
U
درامدهای کار
national income
U
درامد ملی
deferred income
U
پیش دریافت درامد
money income
U
مزد و حقوق
money income
U
درامد پولی
disposable income
U
درامد قابل تصرف
median income
U
درامد میانی
median income
U
درامد متوسط
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
income forgone
U
درامد صرف نظر شده
income effect
U
تناسب خرید با درامد
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
fixed income
U
درامد ثابت
earned income
U
درامدحاصله از کار
earned income
U
درامدکسب شده
earned income
U
درامد تحصیل شده
income distribution
U
توزیع درامد
distribution of income
U
توزیع درامد
disposable income
U
درامد دریافتی
flow of income
U
جریان درامد
flow of income
U
گردش درامد
gross income
U
درامد ناخالص
income determination
U
تعیین درامد
disposable income
U
درامدقابل استفاده
income and expenditure
U
درامد و هزینه
income analysis
U
تحلیل درامد
income accounts
حساب های درآمد
imputed income
U
درامد انتسابی
imputed income
U
درامد ضمنی
disposable income
U
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
per capita income
U
درامد سرانه
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income
U
درامد عادی
notional income
U
درامد خیالی
economic income
U
درامد اقتصادی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
deduction from income
U
کسور درامد
nominal income
U
درامد اسمی
net income
U
درامد خالص
permanent income
U
درامد دائمی
deferred income
U
درامدهای انتقالی
notional income
U
درامد فرضی
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
net national income
U
درامد خالص ملی
income consumption curve
U
مصرف
income consumption curve
U
منحنی درامد
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
progressive income tax
U
مالیات بر درامد تصاعدی
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
actual water income
U
اب ورودی موثر
real national income
U
درامد ملی واقعی
income elasticity of demand
U
کشش
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com