English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unconditional contract U عقد منجز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unconditional U قطعی
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
unconditional U دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
unconditional U غیر مشروط
unconditional U بی قید و شرط
unconditional U غیر شرطی بی شرط
unconditional U بلا شرط
unconditional U بدون قیدوشرط
unconditional U مطلق
Unconditional surrender. U تسلیم بلاشرط
unconditional transfer U انتقال غیر شرطی
unconditional jump U جهش غیر شرطی
unconditional branch U انشعاب غیر شرطی
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
according to the contract no. ... U طبق قرارداد شماره ...
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
all in contract U قراداد کلی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
in contract U طبق قرارداد
by contract U بطور مقاطعه
contract with U عقد کردن
contract U منقبض کردن
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract U تعهد
contract U قرارداد
contract U پیمان
contract U همکشیدن
contract U منقبض شدن مخفف کردن
contract U کنترات کردن منقبض کردن
contract U قرردادبستن
contract U :قرارداد
contract U مقاطعه
contract U کنترات پیمان .
contract U مقاطعه کاری کردن
contract U منقبض شدن
contract U عقد
contract U : پیمان بستن
contract U قرارداد بستن
contract U دچارشدن
parties to a contract U طرفین متعاهدین
parties to the contract U طرفین عقد
parties to the contract U متعاملین
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
parties to the contract U متعاقدین
parties to a contract U طرفین قرارداد
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
performance of a contract U اجرای قرارداد
quasi contract U شبه قرارداد
quasi contract U شبه عقد
provisions of a contract U مواد قرار داد
provisions of a contract U شرایط قرار داد
privity of contract U رابطه متعاقدین
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
prime contract U قرارداد اصلی
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
labor contract U قرارداد کار
law of contract U قانون قرارداد
lease contract U اجاره نامه
lease contract U عقد اجاره
marriage contract U عقد نامه
marriage contract U عقد نکاح
multilateral contract U قرارداد چند جانبه
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
open contract U قرارداد باز
license contract U قرارداد اجازه استفاده
open contract U قرارداد غیر معین
operation of contract U نفوذ قرارداد
optional contract U عقد خیاری
optional contract U مجازی
optional contract U خیاری
optional contract U غیر واجب
requirements of a contract U مقتضای عهد
to come within the scope of a contract U در حیطه یک قرارداد بودن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract U عقد فضولی
written contract U پیمان نامه
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract U قراردادایقاعی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract U عقد صحیح
validity of a contract U اعتبار قرارداد
validity of contract U صحت قرارداد
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract U عقد باطل
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
to put to contract U بمناقصه گذاشتن
the life of a contract U مدت یک قرارداد
the contract is still valid U خودباقی است
revocable contract U عقد جایز
revocable contract U عقد مجاز
reward contract U عقد جعاله
sales contract U قرارداد فروش
service contract U قرارداد خدمت
service contract U قرارداد انجام خدمت
service contract U قرارداد خدماتی
simple contract U قرارداد شفاهی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
social contract U قرار داد اجتماعی
social contract U قرارداد اجتماعی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract U مفاد قرارداد
the contract is still valid U قراردادباعتبار
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
contract period U مدت قرارداد
contract of affreightment U قراردادحمل
contract of affreightment U قرارداد اجاره کشتی
contract note U سند قرارداد
contract guarantee U ضمانت قرارداد
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
contract guarantee U ضمانتنامه قرارداد
contract for supply U قرارداد جهت ارائه کالا
contract curve U منحنی قرارداد
contract of farmletting U مزارعه
contract of farmletting U قرارداد مزارعه
contract period U دوره قرارداد
contract of sales U قرارداد فروش
contract of sale U عقد بیع
contract of sale U قرارداد فروش
contract of reward U جعاله
contract of guarantee U عقد ضمان
contract of guarantee U ضمان عقدی
contract curve U منحنی مبادله
contract control U کنترل دینامیکی
contract control U کنترل تغایر
conclude a contract U عقد بستن
breach of contract U نقض مفادقرارداد
composition contract U قرارداد ارفاقی
completion of contract U امضای قرارداد
completion of a contract U انجام دادن قرارداد
completion of a contract U انجام یک قرارداد
breach of contract U تخلف از قرارداد
conclude a contract U منعقد کردن عقد
enter into a contract U عقد بستن
contract clause U شرط متعارف در هر قرارداد
conditions of contract U شرایط قرارداد
breach of contract U نقض قرارداد
conditional contract U عقد معلق
conditional contract U عقد مشروط
conclusion of a contract U مبایعه
conclusion of a contract U parties two between asale of
enter into a contract U منعقد کردن عقد
irrevocable contract U عقد لازم
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
assignment of contract U واگذاری قرارداد
frustration of contract U بی نتیجه ماندن قرارداد
assignment of contract U انتقال قرارداد
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
formula of contract U صیغه عقد
forced contract U عقد مکره
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
futures contract U قرارداد اینده
invalid contract U عقد فاسد
inoperative contract U عقد غیر نافذ
illegal contract U قرارداد غیر قانونی
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
haulage contract U قرارداد حمل و نقل
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
gratuitous contract U عقد غیر معوض
futures contract U قرارداد سلف
executory contract U عقد موجل
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
contract work U پیمانکاری
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
contract specification U مشخصات قرارداد
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
based on a contract U قراردادی
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
contract quantity U حجم قرارداد
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
avoidance of a contract U لغو یک قرارداد
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
To be in the red . To contract a debt . U قرض بالاآوردن
The contract has a few years to run . U به انقضای قرار داد چند سال مانده
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
This contract is of unlimited duration. U طول مدت این قرارداد نامحدود است.
The party to the contract (agreement). U طرف قرارداد
The contract has been draw up in eight articles . U این قرار داد درهشت ماده تنظیم شده است
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
cost sharing contract U قرارداد اشتراک در هزینه ها
contract technical instructor U مربی فنی پیمانی
contract shipment number U شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
open end contract U قرارداد نامحدود
contract price adjustment U رفع اختلاف در قیمت قرارداد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com