Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to skid the wheels
U
ترمزکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skid
U
به پهلو سریدن
skid
U
ترمزماشین
skid
U
تخته پل
skid
U
راه شکست مسیر سقوط
skid
U
ترمز کردن سریدن
skid
U
سرانیدن
skid
U
از سریدن بازداشتن
non skid
U
لیز نخور
non skid
U
سر نخور
skid
U
سرخوردن
skid
U
لغزیدن غلتگاه
skid
U
تیر پایه
skid
U
تیر حائل
anti skid
U
ضد لغزش
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
tail skid
U
قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
skid row
U
محله مشروب فروشهای ارزان
non skid quality
U
خاصیت ضد لغزش
skid road
U
جاده لیز ولغزنده
skid pad
U
محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
skid fin
U
باله موازنه در هواپیمای دوباله
skid chain
U
زنجیر چرخ
skid row
U
ناحیه پست
anti skid system
U
سیستم ضد لغزش
anti skid protection
U
حفافت از لغزش
anti skid chain
U
زنجیر محافظ در برابر لغزش
wheels
U
گردش ناو
There are wheels within wheels .
<proverb>
U
هر چرخ را چرخى مى چرخاند .
there are wheels within wheels
U
زیرکاسه نیم کاسه است
There are wheels within wheels .
U
کاسه ای زیر نیم کاسه است
wheels
U
چرخ
wheels
U
دور
wheels
U
چرخش
wheels
U
رل ماشین
wheels
U
چرخیدن
wheels
U
گرداندن
wheels
U
اتحادیه ورزشی
wheels
U
جاروب کردن با پا
wheels
U
چرخ طایر
wheels
U
ساسایی
wheels
U
چرخ سمباده
cog wheels
U
چرخ دنده ها
cogged wheels
U
چرخ دنده ها
spinning wheels
U
دوک نخ ریسی
hell-on-wheels
<idiom>
U
شخص غرغرو وبدخلق
gear wheels
U
چرخ دنده ها
cogged wheels
U
چرخ های دندانه دار
cog wheels
U
چرخ های دندانه دار
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
brake wheels
U
چرخ های دندانه دار
to spin one's wheels
<idiom>
U
بدون نتیجه زحمت کشیدن
[اصطلاح روزمره]
spinning wheels
U
چرخ نخ ریسی
steering wheels
U
غربالک
steering wheels
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheels
U
چرخ فرمان
steering wheels
U
رل
spare wheels
U
چرخ زاپاس
suck wheels
U
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
spinning wheels
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
to grease the wheels
U
چرخ هاراروغن زدن
to oil the wheels
U
چرخها را روغن زدن
spinning wheels
U
چرخ طیار
catherine wheels
U
رجوع شود به pinwheel
driving wheels
U
چرخهایکمکیعقب
meals-on-wheels
U
سرویسآوردنغذابهدرخانه
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com