Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pursue
U
دنبال کردن
pursue
U
پیگرد کر دن
pursue
U
تعاقب
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
دادخواهی کردن
pursue
U
تعقیب کردن
pursue
U
اتخاذکردن پیگیری کردن
to pursue pleasure
U
دنبال خوش گذرانی رفتن
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
تدبیر
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
برنامه
plan
U
طرح
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
خیال
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
نقشه کف
plan
U
هامن
plan
U
پلان
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
طرح کردن
plan
U
طرح ریزی کردن
plan view
U
نقشه کف
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
site plan
U
نقشه محل
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
site plan
U
نقشه جایگاه
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
secondary plan
U
طرح ثانوی
rolling plan
U
برنامه غلتان
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
دید از بالا
outline plan
U
طرح مبنا
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
part plan
U
نقشه جزیی
partial plan
U
برنامه جزئی
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
plan frame
U
چارچوب برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan of action
U
طرح عملیات
plan of campaign
U
طرح پیکار
plan of maneuver
U
طرح مانور
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets
U
اهداف برنامه
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
marshall plan
U
طرح مارشال
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
ordnance plan
U
طرح اردنانس
master plan
U
نقشه کلیات
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح احتمالی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
master plan
U
نقشه مجموعه
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
U
برنامه مالی
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
installation plan
U
نقشه ی نصب
national plan
U
برنامه ملی
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
key plan
U
نقشه راهنما
interim plan
U
برنامههای موقت
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
marshall plan
U
برنامه مارشال
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
fire plan
U
طرح اتش
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
U
نقشه اشکوب
lesson plan
U
طرح درس
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
frequency plan
U
طرح فرکانس
game plan
U
استراتژی بازی
general plan
U
نقشه کلی
general plan
U
نقشه عمومی
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach
U
طرحبازوگن
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com