English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to prick the bubble U باد کسی را خوابانیدن
to prick the bubble U مشت کسیرا باز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prick U خراش سوزن
prick U راست
prick U شق
prick U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
prick U با سیخونک بحرکت واداشتن
prick U تحریک کردن ازردن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to prick off U نشا کردن
prick U الت ذکور
prick U سیخونک
prick U نیش
prick U هدف
prick U زخم بقدر سرسوزن
prick U نقطه
prick U منظور
prick U نقطه نت موسیقی
prick U چیزخراش دهنده
prick U خار
prick U تیغ
prick U جزء کوچک چیزی
prick eared U راست گوش
pin prick U چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
bubble help U خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble حباب
bubble U اندیشه پوچ
bubble U گفتن
bubble U خروشیدن جوشاندن
bubble U حباب براوردن
bubble U بیان کردن حباب
bubble U ابسوار
bubble U قلقل زدن
bubble U جوشیدن
soap bubble U حباب کف صابون
to bubble over with wrath U جوش زدن
to bubble over with wrath U خروشیدن
hubble bubble U شلوغ
hubble bubble U قلیان
soap bubble U چیزجالب وزود گذر
bubble and squeak U خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Burst sb's bubble <idiom> U تو ذوق کسی زدن
hubble-bubble U قلیان
bubble baths U وان پر کف و معطر شده
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath U وان پر کف و معطر شده
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
hubble bubble U غلیان
gas bubble U حباب گاز
bubble point U نقطه جوش
bubble sort U جور کردن حبابی
bubble sextant U سکستانت مایعی
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble memory U سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory U مین فرفیت بالا
bubble memory U حافظه حبابی
bubble jock U بوقلمون نر
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble gum U ادامس بادکنکی
bubble tray U بشقابک حباب
bubble cap U فنجانک حباب
bubble tower U برج حباب
bubble chamber U اتاقک حباب
bubble tower U برج تقطیر
bubble sorting U جور کردن حبابی
bubble sort U سورت حبابی
bubble sort U مرتب کردن حبابی
bubble horizon U ابرشکافدار
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
magnetic bubble memory U حافظه حبابی مغناطیسی
bubble tray column U ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
bubble cap plate column U ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. U حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com