Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to perform a command
U
فرمانی را اجرا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perform
U
انجام دادن خوب یا بد
perform
U
اجرا کردن
perform
U
ایفاکردن
perform
U
بازی کردن نمایش دادن
perform
U
بجا اوردن اجرا کردن
perform
U
کردن
perform
U
انجام دادن
to perform one's ablutions
U
دست نمازگرفتن
perform a contract
U
قرارداد را اجرا کردن
to perform one's duty
U
انجام وفیفه کردن
to spotlessly perform something
U
اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
To perform a feat.
U
شیرین کاری کردن
To do (perform) ones duty.
U
تکلیف خود را انجام دادن
to perform one's oromise
U
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
to perform one's ablutions
U
غسل کردن
to perform one's ablutions
U
شستشوکردن وضوگرفتن
to perform one's oromise
U
بعهد خود وفا کردن
to perform a piece of music
U
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
To perform the marriage ceremony.
U
مراسم عقد راجاری کردن
to perform a piece of music
U
ساز زدن
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
U
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
To be terrific . To perform a feat. To do wonders . To do it gorgeously .
U
معرکه کردن
specified command
U
نیروی اختصاصی
command.com
U
COCO.ANDفایل
command.com
U
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command
U
فرمایش
second in command
U
معاون
second in command
U
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
self command
U
خودداری
self command
U
کف نفس
under command
U
زیرفرماندهی
under command
U
تحت کنترل
self command
U
خودفرمانی
specified command
U
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
at my command
U
به فرمان من
command
U
یکان قرارگاه عمده
command
U
فرمان دستوردادن
command
U
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
U
امریه
command
U
حکم
command
U
امر
command
U
دستور
command
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
U
امرکردن
command
U
سرکردگی فرماندهی
command
U
فرمان
command
U
فرمان دادن
command
U
حکم کردن
command
U
فرماندهی
joint command
U
یکان مشترک
joint command
U
فرماندهی مشترک
internal command
U
فرمان درونی
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
logistical command
U
فرماندهی لجستیکی
preparatory command
U
فرمان خبر
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
logistical command
U
یکان لجستیکی
operator command
U
فرمان متصدی
major command
U
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
major command
U
یکان عمده
command posts
U
پاسگاه فرماندهی
commodity command
U
فرماندهی اماد
commodity command
U
یکان امادکالاهای مصرفی
comp command
U
COفرمان P
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
continuity of command
U
مداومت فرماندهی
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
external command
U
فرمان برونی
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
external command
U
فرمان خارجی
filter command
U
فرمان FILTER
high command
U
فرماندهی عالی
full command
U
کنترل کامل
full command
U
اداره کامل
high command
U
سرفرماندهی
preparatory command
U
فرمان حاضرباش
resume command
U
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
tactical command
U
فرماندهی تاکتیکی
tactical command
U
یکان تاکتیکی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
retraining command
U
قسمت ندامتگاه
transient command
U
فرمان ناپایدار
type command
U
فرماندهی ناو گروه
type command
U
نوع یکان ناو گروه
unified command
U
فرماندهی متحد
unified command
U
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
word of command
U
فرمان نظامی
word of command
U
فرمان انتصاب
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command
U
یکان پشتیبانی
retraining command
U
یکان بازاموزی
command posts
U
پست فرماندهی
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
scheme of command
U
طرح فرماندهی
sealift command
U
فرماندهی حمل و نقل دریایی
sealift command
U
یکان حمل و نقل دریایی
command post
U
پاسگاه فرماندهی
command post
U
پست فرماندهی
command economy
U
اقتصاد دستوری
command economies
U
اقتصاد دستوری
sequence of command
U
ترتیب توالی فرامین
support command
U
فرماندهی پشتیبانی
command module
U
نقشهراهنما
administrative command
U
یکان اداری
channel command
U
فرمان کانال
command channels
U
ردههای فرماندهی
command channels
U
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command ejection
U
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group
U
گروه فرماندهی
command heading
U
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command heading
U
مسیرپیش بینی شده
area command
U
فرماندهی منطقه
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
command key
U
کلید فرمان
command language
U
زبان فرماندهی
AT command set
U
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
command axis
U
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
chain of command
U
سلسله مراتب فرماندهی
combined command
U
فرماندهی مرکب
chain of command
U
سلسله مراتب
combined command
U
یکان مرکب
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
command and control
U
کنترل و فرماندهی
base command
U
فرماندهی پایگاه
AT command set
U
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
command automatism
U
فرمانبری مطلق
command axis
U
محور حرکت یکان
command language
U
زبان فرمان
command language
U
زبان دستوری
air command
U
فرماندهی هوایی
command processing
U
پردازش دستورالعمل
command processor
U
سیستم عامل فرمانی
command report
U
گزارش فرماندهی
air command
U
یکان هوایی
air command
U
فرماندهی نیروی هوایی
command signal
U
علامت فرمان
command socialism
U
سوسیالیسم دستوری
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command strength
U
استعداد یکان
administrative command
U
فرماندهی اداری
command unit
U
واحد فرمان
command mode
U
وضعیت دستوری
command net
U
شبکه فرماندهی
command net
U
شبکه یکان
airlift command
U
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
command of execution
U
ریاست اجرایی
command liaison
U
شبکه رابط یکان
command liaison
U
افسر رابط فرماندهی
command mode
U
حالت فرماندهی
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
advance command post
U
پاسگاه فرماندهی جلو
amphibious command ship
U
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
alternate command authority
U
مقام جانشین فرماندهی
air strategical command
U
فرماندهی استراتژیکی هوایی
advance command post
U
پاسگاه رده جلو
area support command
U
فرماندهی پشتیبانی منطقه
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
air defense command
U
فرماندهی پدافند هوایی
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
tactical command ship
U
ناو فرماندهی
command issuing office
U
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
U
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
command management system
U
سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
hayes command set
U
مجموعه فرمانهای هیز
forward command post
U
پست فرماندهی جلو
forward command post
U
پاسگاه مقدم
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
embedded formating command
U
فرمان قالب بندی مندرج
division support command
U
فرماندهی پشتیبانی لشگر
command select system
U
سیستم فرمان انتخابی
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command driven software
U
نرم افزار فرمان گرا
channel command word
U
کلمه فرمان محرا
software command language
U
زبان فرمانی نرم افزاری
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
command budget estimate
U
براوردبودجه
command destruct signal
U
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
command destruct signal
U
علامت تخریب موشک با فرمان دور
command and general staff college
U
دافوس
command active sonobuoy system
U
وسیله اکتشاف زیردریایی
command and general staff college
U
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
tactical air command center
U
مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com