Perdic | to declare war upon a nation | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 51 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	to declare war upon a nation U	اعلان جنگ به ملتی دادن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	nation U	ملت
	nation U	کشور
	nation U	خانواده طایفه
	nation U	امت
	nation U	قوم
	to declare off U	کناره کردن از
	to declare off U	قطع معامله کردن با
	Do you have nothing to declare? U	آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
	Do you have nothing to declare? U	آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
	I have nothing to declare.	کالای گمرکی همراه ندارم.
	Nothing to declare U	همراه نداشتن کالاهای گمرکی
	I have nothing to declare.	چیزی برای گمرک دادن ندارم.
	Hereby I declare ... U	بدین وسیله اعلان می کنم که...
	declare off U	قطع معامله کردن
	declare U	افهار داشتن
	declare U	افهار کردن گفتن
	declare U	اعلان کردن
	declare U	شناساندن
	declare U	پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
	declare U	معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
	nation-states U	حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
	most favoured nation U	دولت کامله الوداد
	nation state U	دولت ملی
	nation state U	حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
	the birth of a nation U	تولد یک ملت
	The will of the nation [people]	اراده ملت [مردم]
	the whole body of a nation U	ملت
	the whole body of a nation U	تمامی
	the jewish nation U	قوم یهود
	nation-state U	دولت ملی
	host nation U	کشور میزبان
	most favored nation U	دول کامله الوداد
	most favored nation U	کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
	nation-states U	دولت ملی
	the iranian nation U	ملت ایران
	nation-state U	حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت
	the jewish nation U	ملت بنی اسرائیل
	most favoured nation U	most
	to declare something well-founded U	چیزی را مستدل اعلان کردن
	declare martial U	اعلان حکومت نظامی
	to declare [customs] U	گمرک دادن [گمرک]
	Goods to declare U	همراه داشتن کالاهای گمرکی
	declare martial U	اعلان حالت زمان جنگ
	to declare oneself U	قصد خودرا افهار کردن
	to declare a divident U	سود سهام را اعلان کردن
	To stir the nation to action. U	ملت را بحرکت در آوردن
	to declare something solemnly [publicly] U	چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
	to declare oneself bankrupt U	خود را ورشکست اعلان کردن
	to declare a state of emergency U	اعلان کردن حالت اضطراری
	the british common wealth of nation U	انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy