Perdic | to be reduced to starvation | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 34 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	to be reduced to starvation U	اجبارا گرسنگی کشیدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	starvation U	گرسنگی
	starvation U	گرسنگی کشیدن
	starvation U	قحطی
	starvation U	رنج ومحنت
	starvation U	قحطی قحطی زدگی
	reduced U	کاهیده
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	reduced price U	بهای نازل
	reduced price U	بهای کاسته بهای تخفیف دار
	reduced strenght U	حداقل استعداد جنگی
	reduced strenght U	استعدادجنگی کم
	reduced temprature U	دمای کاهیده
	reduced variable U	متغیر کاهیده
	reduced velocity U	گرانروی کاهیده
	to be reduced to poverty U	بگدائی افتادن
	to be reduced to poverty U	فقیر شدن
	to be reduced to the ranks U	بپایه سربازی تنزل یافتن
	reduced mass U	جرم کاهیده
	reduced mass U	جرم کاهش یافته
	reduced charge U	خرج کمتر یا پایین تر توپ
	reduced circumstances U	بینوایی
	reduced circumstances U	بیچیزی
	reduced cues U	نشانههای مخفف
	reduced employees U	کارمندان کم شده
	reduced employees U	کارمندان منفصل گردیده
	reduced eye U	چشمی باریک شده
	reduced form U	فرم تعدیل شده
	reduced form U	فرم تقلیل یافته
	reduced lighting U	حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
	reduced lighting U	حرکت با چراغ کم نور
	Such exravagance reduced her to beggary . U	این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
	reduced instruction set computer U	طرح CPU که مجموعه دستورات
	reduced instruction set computer U	کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy