Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that city lies in ruins
U
ان شهر خراب
that city lies in ruins
U
است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ruins
U
نابودی
ruins
U
خرابی
ruins
U
خرابه ویرانه
ruins
U
تباهی
ruins
U
خراب کردن فنا کردن
ruins
U
فاسد کردن
ruins
U
ورشکستگی
ruins
U
از بین رفتن فاسد شدن
ruins
U
منهدم کردن
the ruins of rey
U
خرابههای شهر ری
expanse of ruins
U
جایگاه خرابیها
to be buried under ruins
U
زیر اوار ماندن
The building is in ruins .
U
ساختمان خراب است
lies
U
:دروغ گفتن
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
lies
U
خوابیدن
lies
U
: دراز کشیدن استراحت کردن
lies
U
سخن نادرست گفتن
lies
U
دروغ
lies
U
ماندن
it lies before us
U
پیش روی ما واقع شده است پیش روی ما است
here lies
U
است
here lies
U
در اینجاخوابیده
here lies
U
در اینجا دفن است
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
lies
U
افتادن
one or other of you lies
U
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies
U
موقعیت چگونگی
lies
U
وضع
lies
U
موقتاماندن
lies
U
قرار گرفتن
lies
U
واقع شدن
lies
U
کذب
city
U
شهر
city
U
شهر کوچک
city
U
شهرک
city
U
شهر
inner city
U
بخش مرکزی شهر
the valley lies below
U
ده در پایین است
the rest lies with you
U
باقی ان با خودتان است
the remedy lies in this
U
چاره ان اینست
the fault lies with him
U
تقصیر با اوست
white lies
U
دروغ مصلحتآمیز
A pack of lies .
U
یک مشت دروغ
white lies
U
دروغ سفید
The responsibility lies with you.
U
مسئولیت با شما است.
it lies on the east of
U
در خاور واقع
it lies on the east of
U
است
only death does not tell lies
U
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
City Beautiful
U
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city
U
بوستان شهر
city boundary
U
شهرمرزی
garden city
U
شهریدرداخلیکباغستان
Kuwait City
U
کویت
New York City
U
نیویورک
provincial city
U
شهرستان
The city center .
U
میدان ( مرکز ) شهر
How far is it to city centre?
U
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre?
U
مرا به مرکز شهر ببرید.
Ideal City
U
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
city view
U
نمای شهر
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Vatican City
U
شهر واتیکان
Panama City
U
شهر پاناما
Mexico City
U
مکزیکوسیتی
city editor
U
نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker
U
شهری
city slicker
U
زرنگ
city slicker
U
رند
Guatemala City
U
پایتختگوآتمالا
empire city
U
نیویورک
they poured toward that city
U
سوی ان شهر هجوم کردند
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
the city has been proclaimed
U
قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
mushroom city
U
شهری که زود ترقی میکند
central city
U
شهر مرکزی
central city
U
مرکز شهر
City Hall
U
بلدیه
City Hall
U
شهرداری
City Hall
U
ساختمان شهرداری
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
love lies bleeding
U
گل همیشه بهار
love lies bleeding
U
گل تاج خروس
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies
U
تا آنجا که تیغم ببرد
this line lies north
U
این خط شمالی
love lies bleeding
U
زلف نوعروسان
this line lies north
U
جنوبی است
brown air city
U
شهر با مه دود اسیدی
gray air city
U
شهر با مه دود اکسیدی
What's the fare to city centre?
U
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
bombers raided the city
U
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
Every man is a sovereign in his own city .
<proverb>
U
هر کس به شهر خود شهریار است .
Ho Chi Minh City
U
شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
The city was razed to the ground.
U
شهر با خاک یکسان شد
the hill overhangs the city
U
تپه به شهر مشرف است
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
The crime lies heavily on his conscience.
U
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
Enemy troops poured into the city.
U
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The entire city was plunged in darkness .
U
تمام شهر غرق درتاریکی بود
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.
U
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
U
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
U
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
It's her fault.
[She is to blame for it.]
[The blame lies with her.]
U
تقصیر
[سر]
او
[زن]
است.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com