English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
target information center U مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
target information center U مرکز اطلاعات هدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
information center U مرکز اطلاعات
combat information center U مرکز اطلاعات رزمی
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
action information center U مرکزاطلاعات تاکتیکی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
combat information center U اطاق عملیات
information processing center U مرکز پردازش اطلاعات
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
target U سیبل
target U تخته هدف
target U نقطه برداشت یا قرائت
target U اماج
target U هدف مشخص
target U تیر نشانه
target U گل
target U هدف فرود هدف شمشیرباز
target U سینه حریف
target U هدفی که می خواهید به آن برسید
target U کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target U دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target U حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target U برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target U پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U حد و مرز
target U مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target U نشان
on target U بالای اماج زمان روی هدف
on target U روی هدف
known target U هدف شناخته شده یا مشخص
target U هدف گیری کردن
known target U هدف معلوم
target U نشانگاه
target U سپر
target U هدف
target areas U ناحیههدف
target language U زبان هدف
target language U زبان مقصود
target list U لیست هدفها
target of opportunity U هدف انی
target list U لیست اماجها
triplane target U هدف کش زیرابی
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target of opportunity U هدف ناگهانی
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
soft target U هدفبدوندفاع
target indicator U شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target overlay U کالک اماج
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target disk U دیسک مقصود
target dossiers U پرونده هدفها
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target echo U علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target folders U پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target grid U شبکه هدف
target grid U مختصات هدف
target indications U عناصر هدف
target indications U اطلاعات مربوط به هدف
target overlay U کالک هدفها
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
target pattern U شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target system U سیستم هدفها
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target routine U روال هدف
target round U یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target rifle U تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target rifle U تفنگ مشقی
target range U مسافت هدف میدان تیر مشقی
target range U برد هدف
target profit U سود مورد نظر
target programm U برنامه هدف
target program U برنامه هدف
target system U سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target point U تیر نوک تیز
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
target price U قیمت مورد نظر
target price U قیمت موردنظر
transient target U هدف متحرک
time over target U زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target profit U سود مطلوب
time on target U زره
time on target U اتش زمان روی هدف
time on target U زمان روی هدف
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
target program U برنامه مقصود
linear target U هدفهای خطی
disappearing target U هدف ناپدید شونده
record as target U اماج را ثبت کنید
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
record as target U ثبت اماج
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
scheduled target U اماج طبق برنامه
silhouette target U ادمک
silhouette target U هدف مصنوعی هیولای هدف
planned target U هدف طرح ریزی شده
silhouette target U سایه هدف
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
disappearing target U هدف غایب شونده هدف ناپایدار
point target U اماج نقطهای
point target U هدف کوچک
linear target U هدفهای درخط
lost target U تیر خطا
off target hit U ضربه بی ارزش شمشیرباز
fresh target U هدف جدید
fleeting target U هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
opportunity target U هدف ناگهانی
opportunity target U هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
pinpoint target U هدف نقطهای
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
phantom target U جعبه بازاوا
planned target U اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
strategic target U هدف مهم نظامی
target allocation U واگذاری هدف
target allocation U سهمیه بندی هدف
target behavior U رفتار اماج
target bow U کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target cap U گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target captain U عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer U کامپیوتر هدف
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description U خصوصیات هدف
target description U شرح مشخصات هدف
target description U شرح هدف
target designation U سیستن انتخاب هدف
target audience U افراد مورد نظر
target audience U گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience U جماعت هدف تبلیغات
target angle U زاویه هدف
target aquisition U سیستم هدف یابی
target aquisition U سیستم تجسس هدف
crossing target U هدفهای متحرک عرضی
crossing target U هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target U هدف متحرک
target archery U مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target area U منطقه هدف
target array U نیمرخ هدف
target array U نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
target arrow U تیر مخصوص تیراندازی
target designation U روش انتخاب هدف
target-oriented <adj.> U هدف گرا
target-oriented <adj.> U هدف دار
target-oriented <adj.> U مقصد گرا
area target U هدف منطقهای
area target U اماج منطقهای
demolition target U هدف تخریب
auxiliary target U هدف کمکی
To hit the target. U بهدف خوردن
auxiliary target U نقطه کمکی
air target mosaic U مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
target approach point U اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
air target chart U نمودارهدفهای هوایی
The aim [target] is 5 Euros. U هدف [کسب] ۵ ایرو است.
target detection radar U رادارحمایتکنندههدف
aerial target aquisition U هدف یابی هوایی
air target chart U نقشه هدفهای هوایی
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
gun target line U خط توپ هدف
information U پرسشگاه
information U معلومات
for your information U برای اگاهی شما
information U خبر
information U استخبار خبر رسانی
information U اطلاعات
information U اگاهی
asking for information U استعلام
information U اتهام
information U داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information U تهمت
information U نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information U داده ها
information U معلومات معیطات
Where can I get information? U از کجا می توانم بپرسم؟
information U اطلاع دادن
information U اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
further information U آگاهی بیشتر
information U سوابق
information U مفروضات اطلاعات
information [on] about somebody] [something] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information U اخبار
information U اطلاع
information U معلومات اگاهگان
His plan miscarried . He missed the target U تیرش بخطا رفت
air target material program U برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
information theory U نظریه خبر
inside information U اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information transmission U انتقال اطلاعات
information source U منبع اطلاعات
information service U خدمات اطلاعات
perfect information U اطلاعات کامل
information service U سرویس اطلاعاتی
information service U خدمت اطلاعاتی
information science U علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com