English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tangible U قابل لمس
tangible U محسوس
tangible U پرماس پذیر
tangible U لمس کردنی
tangible U ملموس
tangible benefits U سودهای قابل سنجش
tangible property U دارائی محسوس
tangible property U اموال عینی
tangible property U اموال ملموس
tangible property U دارائی عینی
tangible benefits U منافع مشهود فواید عینی
tangible benefits U منافع مرئی
tangible property U دارائی مادی
tangible assets U دارائیهای مرئی
tangible assets U دارائیهای ثابت دارائیهای عینی
tangible assets U دارائی مرئی
tangible assets U دارائیهای مادی
tangible assets U داراییهای قابل لمس
tangible benefit U سود محسوس
on costs U هزنههای ثابت
on costs U هزینههای غیرمستقیم
costs U خسارت دادرسی
with costs U با هزینه دادرسی
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
costs U هزینه دادرسی
overall costs U هزینه کامل
overall costs U هزینه کلی
at all [any] costs <adv.> U در هر حال [بی شرط]
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
construction costs U هزینه های ساختمان
construction costs U هزینه های ساخت و ساز
transaction costs U هزینههای معاملاتی
wage costs U مخارج دستمزد
supplementary costs U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
storage costs U هزینههای انبارداری
standard costs U هزینههای نرمال
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
total costs U هزینه کامل
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
It costs quite a bit . U کلی پولش می شود
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
overhead costs U هزینههای اضافی
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
total costs U هزینه کلی
to carry costs U هزینه مرافعه دادن
running costs U پرداختروزانهپول
standard costs U هزینههای استاندارد
spillover costs U عوارض منفی خارجی
average costs U معدل هزینه کل محصولات
estimate of costs U تخمین مخارج
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
historical costs U هزینه اولیه
historical costs U هزینه واقعی
holding costs U مخارج نگهداری
environmental costs U مضار زیست محیطی
design costs U هزینههای طراحی
costs of proceedings U هزینه دادرسی
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
building costs U هزینههای ساختمان
carriage costs U هزینه باربری
carriage costs U هزینه حمل و نقل
comparative costs U هزینههای نسبی
costs arabicus U قسط شیرینی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit costs U هزینههای نامرئی
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
overhead costs U هزینههای عمومی
prime costs U هزینههای اولیه
real costs U هزینههای واقعی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs U تامین هزینه دعوی
selling costs U هزینههای فروش
selling costs U هزینههای فروش کالا
spillover costs U هزینههای خارجی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
joint costs U هزینههای مشترک
overhead costs U هزینههای بالاسری
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs U هزینههای عملیاتی
joint costs U هزینه مشترک
material costs U هزینههای مواد
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> U ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.> U ارسال رایگان
free of shipping costs <adj.> U حمل رایگان
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
free of forwarding costs <adj.> U حمل رایگان
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com