Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
systems flowchart
U
روندنمای سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flowchart
U
نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
flowchart
U
کنترل آن و مسیرهای آن به صورت گرافیکی
flowchart
U
شرح فرآیند
flowchart
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flowchart
U
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
flowchart
U
فلوچارت
flowchart
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
U
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart
U
دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
flowchart
U
روندنما
flowchart
U
نمودار گردشی روندنمایی
flowchart
U
نمودار گردش کار
flowchart
U
شمای عملیاتی
flowchart symbol
U
نماد نمودار گردشی
automated flowchart
U
ترسیم نمودار به صورت خودکار
system flowchart
U
نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
structured flowchart
U
نمودار گردش کار ساخت یافته
program flowchart
U
نمودارگردشی برنامه
program flowchart
U
نمودارگردش کار برنامه
program flowchart
U
روند نمای برنامه
flowchart text
U
اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
detail flowchart
U
نمودار جزئیات گردش برنامه
systems
U
سازگان
systems
U
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems
U
سیستم
systems
U
سازمان
systems
U
تشکیلات
systems
U
نظام سیستم
systems
U
روش اصول
systems
U
ترتیب
systems
U
نظام
systems
U
همست
systems
U
همستاد روش
systems
U
طریقه
systems
U
سلسله رشته
systems
U
دستگاه
systems
U
جهاز
systems
U
طرز اسلوب
systems
U
قاعده رویه
systems
U
نظم منظومه
systems
U
مجموعه سازمان
systems
U
منظومه
systems
U
نظم ترتیب
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems
U
اصول وجود
systems
U
طرز روش
systems
U
رشته دستگاه
systems
U
اسلوب
systems
U
سلسله
systems analyzer
U
تحلیل گر سیستم
systems engineer
U
مهندس سیستم
systems analysis
U
تحلیل سیستم ها
systems analysis
U
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems analysis
U
برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
systems analysis
U
سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
systems approach
U
رویکرد نظام نگر
systems console
U
پیشانه سیستم ها
systems disk
U
دیسک سیستم ها
systems house
U
خانه سیستم ها
systems library
U
کتابخانه سیستم ها
systems manual
U
کتاب راهنمای سیستم
systems progarmmer
U
برنامه نویس سیستم ها
systems program
U
برنامه سیستم
systems programer
U
برنامه نویس سیستم
systems programmer
U
برنامه نویس سیستم
systems programming
U
برنامه نویسی سیستم
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
systems console
U
میزفرمان سیستم ها
systems analysis
U
شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis
U
نظام شناسی
systems analysis
U
تحلیل سیستم
operating systems
U
سیستم عامل
nervous systems
U
سلسله عصب
nervous systems
U
دستگاه پی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
bifurcated systems
U
سیستمهای دو چنگاله
embedded systems
U
سیستمهای تعبیه شده
framing systems
U
سیستمهای قابدار
systems analyst
U
تحلیل گر سیستم
systems software
U
نرم افزار سیستم
pos systems
U
فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
systems analyst
U
تحلیلگر سیستم
public address systems
U
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
systems application architecture
U
معماری کاربردی سیستم ها
systems network architecture
U
معماری شبکه سیستم ها
systems network architecture
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
man machine systems
U
نظامهای انسانی- ماشینی
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
certified systems professionals
U
CSP
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems
U
professionals
small computer systems interface
U
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com