English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
strategic plans U نقشههای استراتژیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strategic U منسوب به strategy
strategic U استراتژیکی مربوط به خط مشیهای سیاسی واقتصادی و نظامی و روانی وجغرافیایی یا ملی کشور
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
strategic U وابسته به رزم ارایی
strategic U سوق الجیشی
strategic concept U تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
strategic map U نقشه نظامی
strategic plan U طرح جنگ
strategic plan U نقشه جنگ
strategic reconnaissance U بررسی مقدماتی وضع دشمن
strategic situation U وضع جنگی
strategic situation U حالت جنگی موقعیت استراتژیک
strategic target U هدف مهم نظامی
strategic variables U متغیرهای اساسی
joint strategic objectives U هدفهای مشترک استراتژیکی
strategic air reconnaissance U پیش بینی وضع هوا
strategic concentration by rail U سیستم پولی فلزی
strategic concentration by rail U نشرمسکوکات فلزی
strategic air reconnaissance U خبرگیری وضع هوا از راه دور
plans U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plans U تدبیر
plans U برنامه
plans U طرح کردن
plans U طرح ریزی کردن
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U خیال
plans U تدبیر اندیشه
plans U نقشه
plans U طرح
plans U پیش بینی کردن
plans U طرح کشیدن یا ریختن
plans U برنامه ریزی کردن
plans U پلان
plans U هامن
plans U نقشه مسطحه برنگاره
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plans U نقشه کف
to forge out plans U توطئه چیدن
to make plans U توطئه چیدن
to forge out plans U نقشه ریختن
to make plans U نقشه ریختن
to make plans U برنامه ریختن
ulterior plans U تدابیر اجل بعدی
to forge out plans U برنامه ریختن
ground plans U برنگاره
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
comprehensive plans U برنامههای جامع
it is inimical to our plans U با نقشههای ما مغایر است برای نقشههای ما زیان اوراست
ground plans U نقشه مسطحه
ground plans U شالوده
ground plans U طرح اساسی
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
master plans U نقشه مجموعه
master plans U نقشه کلیات
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com