Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strategic
U
سوق الجیشی
strategic
U
وابسته به رزم ارایی
strategic
U
مربوط به امور سوق الجیشی
strategic
U
استراتژیکی مربوط به خط مشیهای سیاسی واقتصادی و نظامی و روانی وجغرافیایی یا ملی کشور
strategic
U
منسوب به strategy
strategic map
U
نقشه نظامی
strategic concept
U
تدبیر یا خط مشی عملیات استراتژیکی یا ملی
strategic plans
U
نقشههای استراتژیک
strategic reconnaissance
U
بررسی مقدماتی وضع دشمن
strategic situation
U
وضع جنگی
strategic situation
U
حالت جنگی موقعیت استراتژیک
strategic target
U
هدف مهم نظامی
strategic variables
U
متغیرهای اساسی
joint strategic objectives
U
هدفهای مشترک استراتژیکی
strategic air reconnaissance
U
خبرگیری وضع هوا از راه دور
strategic air reconnaissance
U
پیش بینی وضع هوا
strategic concentration by rail
U
سیستم پولی فلزی
strategic concentration by rail
U
نشرمسکوکات فلزی
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
نقشه کف
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
هامن
plan
U
خیال
plan
U
پلان
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
طرح کردن
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
طرح
plan
U
برنامه
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
تدبیر
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
plan of action
U
طرح عملیات
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
plan frame
U
چارچوب برنامه
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
plan view
U
دید از بالا
secondary plan
U
طرح ثانوی
plan targets
U
اهداف برنامه
plan view
U
نمای بالا
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
plan view
U
نقشه کف
plan of maneuver
U
طرح مانور
plan implementation
U
اجرای برنامه
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
plan of campaign
U
طرح پیکار
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
sliding plan
U
برنامه لغزان
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
ordnance plan
U
طرح اردنانس
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
test plan
U
طرح ازمایش
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
master plan
U
نقشه مجموعه
contingency plan
U
طرح احتمالی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
U
برنامه مالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
master plan
U
نقشه کلیات
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
fire plan
U
طرح اتش
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
key plan
U
نقشه راهنما
lesson plan
U
طرح درس
marshall plan
U
طرح مارشال
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan
U
برنامه مارشال
national plan
U
برنامه ملی
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
outline plan
U
طرح مبنا
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
part plan
U
نقشه جزیی
partial plan
U
برنامه جزئی
interim plan
U
برنامههای موقت
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
game plan
U
استراتژی بازی
general plan
U
نقشه کلی
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
general plan
U
نقشه عمومی
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
installation plan
U
نقشه ی نصب
floor plan
U
نقشه اشکوب
frequency plan
U
طرح فرکانس
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
open-plan coach
U
طرحبازوگن
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com