Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stop dead/cold
<idiom>
U
سریع توقف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
stop off
<idiom>
U
توقف بین راه
t stop
U
روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
non-stop
U
یکسره
non-stop
U
بیتوقف
stop out
U
دیر به خانه آمدن
[شب]
stop over
U
توقف کوتاه مدت
stop over
<idiom>
U
شب بین راه ماندن
Last stop. All out.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
to come to a stop
U
ایستادن
[مهندسی]
to come to a stop
U
متوقف شدن
[مهندسی]
to come to a stop
U
از کار افتادن
[مهندسی]
non-stop
U
یک ریز
to stop
[doing something]
U
توقف کردن
[از انجام کاری]
to stop
[doing something]
U
ایستادن
[از انجام کاری]
Stop here, please.
لطفا همینجا نگه دارید.
stop by
<idiom>
U
ملاقات کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
stop-go
U
رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
until stop
[up to the stop]
U
تا جای توقف
non-stop
U
پیوسته
non-stop
U
پایسته
non-stop
U
بیوقفه
non-stop
U
مدام
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
U
دست کشیدن
stop and go
U
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
stop
U
جلوگیری منع
stop
U
گیره
stop
U
متوقف کننده
stop
U
مانع
stop
U
ایستگاه نقطه
stop
U
توقف منزلگاه بین راه
stop
U
منع
stop
U
زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop
U
دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop
U
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop
U
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
U
برخورد
stop
U
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop
U
مکث
stop
U
توقف
stop
U
متوقف کردن ایستگاه
stop
U
ایستادن
stop
U
قطع کردن
stop
U
استوپ داور بوکس
stop
U
ناک دان
stop
U
ورجستن
stop
U
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop
U
توقف انجام کار
stop
U
دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop
U
نگاه داشتن
stop
U
ایستادن توقف کردن
stop
U
ایستاندن
stop
U
سدکردن
stop
U
ایست
stop
U
تعطیل کردن
stop
U
خواباندن بند اوردن
stop
U
از کار افتادن مانع شدن
stop
U
انجام ندادن عملی
to make a stop
U
ایست کردن
stop in one's tracks
<idiom>
U
سریه متوقف شدن
to bring to a stop
U
موقوف کردن
to bring to a stop
U
بس کردن جلو
to bring to a stop
U
را گرفتن
to put a stop to
U
موقوف کردن
stop key
U
کلیداستپ
to put a stop to
U
بس کردن جلو
water stop
U
اب بند
to put a stop to
U
را گرفتن
to make a stop
U
مکث کردن
to stop short
U
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
to stop payment
U
درمانده یا ورشکست شدن
heel stop
U
ترمزگیر
end stop
U
بستتحتانی
depth stop
U
توقفعمیق
stop button
U
دکمهایست
stop element
U
عنصر ایست
stop rod
U
میلهایستایی
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop press
U
خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
hockey stop
U
نوعی ایست ناگهانی
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
To stop being intransigent.
U
از خر شیطان پایین آمدن
ski stop
U
ترمزاسکی
To stop coveting something.
U
دندان طمع چیزی را کشیدن
How far is the bus stop ?
U
تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
stop at intersection
U
توقفدرتقاطع
stop watch
U
ساعت وقت گذاری
door stop
U
زبانه در
limit stop
U
حد ایست
program stop
U
توقف برنامه
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
safety stop
U
ترمز خطر
safety stop
U
ضامن اسلحه گیره ضامن
sear stop
U
مانع پایه اتش
sear stop
U
مانع چخماق
sear stop
U
ضامن چکاننده
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
stop bit
U
ذرهء ایست نما
decompression stop
U
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
leave stop
U
بازداشت
jump stop
U
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
door stop
U
دکمه کله قندی
dynamic stop
U
ایست پویا
elevation stop
U
حد نهایی درجه
elevation stop
U
متوقف کننده حرکت ارتفاع
flag stop
U
ایست
flag stop
U
توقف
flue stop
U
کلید ارگ
flue stop
U
دکمه ارگ
geneva stop
U
سیستم نگهدارنده فیلم
geneva stop
U
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
grout stop
U
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
stop bit
U
بیت توقف
stop bit
U
بیت ایست نما
stop list
U
اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
stop logs
U
تیرکهای سد کننده
stop mechanism
U
مکانیزم توقف
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
stop shot
U
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stop sign
U
علامت توقف
stop squawk
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
stop street
U
خیابان فرعی
stop the leave
U
بازداشت کردن
stop thief
U
ای دزد!دزدرابگیرید!
stop list
U
صورت متخلفین
stop light
U
چراغ ترمز
stop lamp
U
چراغ ترمز
stop cock
U
شیر بستن جریان اب
stop cock
U
شیرسماوری
stop cock
U
شیر
stop code
U
کد توقف
stop dog
U
علامت وقف
stop gap
U
وسیله یا چاره موقتی
stop go policy
U
سیاست تثبیت
stop go policy
U
توسعه
stop hit
U
دره
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stop knob
U
دکمه
stop valve
U
شیر قطع جریان
Stop talking!
<idiom>
U
ساکت باش!
stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
bus stop
U
ایستگاه اتوبوس
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
label-stop
U
زانویی آبچکان
Stop complaining.
U
[اینقدر]
شکایت نکن.
Stop pushing!
U
هل ندهید!
adjustable stop
U
توقف قابل تنظیم
[مهندسی]
whistle-stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle stop
U
در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
stop volley
U
جاخالی
Stop pushing!
U
عاجز نکنید !
band stop
U
صافی میان نگذر
bar stop
U
ضربه میله
bar stop
U
توقف میله
Stop complaining.
U
[اینقدر]
نق نزن.
Stop nagging!
U
نق نزن!
full stop
U
وقفه کامل
Where is the bus stop?
U
ایستگاه اتوبوس کجاست؟
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
Say when stop!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
stop-and-go traffic
U
ترافیک سپر به سپر
full stop
U
نقطه
dead
U
متوفی
dead
U
مات
dead
U
گوی بولینگ ضعیف
dead
U
مسکوت
dead
U
ساکن
dead as a d.
U
بکلی مرده
dead
U
بی پتانسیل
dead
U
منسوخ کهنه
dead
U
مهجور
dead
U
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead
U
بی حس
dead against
U
درست مقابل
from the dead
U
ازمیان مردگان
dead
U
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead
U
مرده
dead
U
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead even
U
کاملا مساوی
dead
U
توپ کم جان
dead even
U
دقیقا برابر
dead
U
کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead and gone
<idiom>
U
هفت کفن پوسانده
cold
U
سرما
out cold
<idiom>
U
به کما رفتن
cold
U
روشن کردن یک کامپیوتر
cold
U
زکام سردشدن یا کردن
cold
U
سرماخوردگی
keep cold
U
دست پاچه نشدن
keep cold
U
خونسردی خود را حفظ کردن
it is cold
U
سرد است
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
i f. cold
U
سردم است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com