Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to take up the glove
U
قبول مبارزه کردن
glove
U
دستکش
golf glove
U
دستکشگلف
catch glove
U
دستکشمخصوصتوپگرفتن
kid glove
U
دستکش پوش
kid glove
U
گریزان وفراری از کار
kid glove
U
ازلای زرق وبرق بیرون امده
ski glove
U
دستکشاسکی
hand and glove
U
دوست یک دل ویکزبان
short glove
U
دستکشکوتاه
palm of a glove
U
بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
riding glove
U
دستکشسوارکاری
hand in glove
U
دوست همراز
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
glove fight
U
مشت بازی بادستکش
glove anesthesia
U
بی حسی دست
fit like a glove
<idiom>
U
کاملا مناسب
hand and glove
U
خیلی صمیمی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
glove orange
نارنگی
[گیاه شناسی]
catching glove
U
دستکش دروازه بان
hand and glove
U
دوست همراز
hand in glove
U
خیلی صمیمی
boxing glove
U
دستکش بوکس
glove stretcher
U
اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
hand in glove
U
خیلی نزدیک
glove finger
U
انگشتدستکش
glove compartment
U
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
to throw down the glove
U
بمبارزه خواندن
to throw down the glove
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
batting glove
U
دستکشگویزنی
catcher's glove
U
دستکشگیرنده
diving glove
U
دستکشغواصی
to fit like a glove
U
درست اندازه بودن
driving glove
U
دستکشرانندگی
evening glove
U
دستکشمهمانی
glove compartments
U
جعبه داش بورد
fielder's glove
U
دستکشبازیکن
glove compartments
U
جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartment
U
جعبه داش بورد
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
U
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
blow with the open glove
U
ضربه با دستکش باز بوکس
wrist-length glove
U
دستکشمچ
The coat fitted me like a glove .
U
کت قالب تنم بود ( کاملا" انداره بود )
an iron hand in a valvet glove
U
دست اهنین در دستکش مخملی
non-stick
U
ناچسبان
non-stick
U
نچسب
non-stick
U
تفلون
non-stick
U
ته لیز
stick up
<idiom>
U
دزدی مسلحانه
non-stick
U
ناچسبنده
to stick up for
U
پشتی کردن
stick out
U
متحمل شدن
stick out
U
جلو امدن
stick out
U
پیش امدگی داشتن
stick out
U
اصرار کردن
stick to your last
U
یا از حدخود بیرون نگذارید
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick around
U
درنگ کردن
to stick together
U
نسبت بیکدیگروفادار بودن
to stick up
U
گردن فرازی کردن
stick-on
U
چسبنده چسبناک
he wants the stick
U
چوب میخواهد
to stick up
U
تندنوشتن
to stick up
U
مقاومت کردن
to stick up for
U
دفاع کردن از
stick to your last
U
برشته خود بجسبد
stick
U
تخته موج سواری شلاق
stick
U
پیچ درکار تحمل کردن
stick
U
الصاق تاخیر
stick
U
چسبناک
stick
U
وضع چسبندگی
stick
U
چماق
to stick something
U
چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick
U
چسباندن
stick
U
تردیدکردن
stick
U
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick
U
چوب بازی هاکی
stick
U
چوب بازی
stick
U
گروه پرنده
to stick on
[to]
U
چسباندن
[روی چیزی]
stick
U
یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick
U
وقفه
stick
U
عصا
stick up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick with
<idiom>
U
دنبال کردن کاری
stick
U
چسبیدن
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
stick
U
فرورفتن
stick
U
گیر کردن گیر افتادن
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick up for
<idiom>
U
کمک کردن ،حمایت کردن
stick
U
الصاق کردن چوب
stick with
<idiom>
U
ماندن با
stick (someone) with
<idiom>
U
ترک چیز ناخوشایندی
stick-up
U
برجستگی داشتن
stick up
U
برجستگی داشتن
stick
U
سوراخ کردن نصب کردن
stick-up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick insects
U
حشرهی چوب کبریت مانند
English stick
U
عصایانگلیسی
stick shift
U
دندهی دستی
stick shifts
U
دندهی دستی
stick insect
U
حشرهی چوب کبریت مانند
job stick
U
سکان هدایت دسته فرمان
quadruped stick
U
عصایچهارپایه
shed stick
U
چوبنخ
to stick to one's guns
U
پای کاری محکم ایستادن
stick out a mile
U
مثل روز روشن بودن
To drive all with the same stick .
<proverb>
U
همه را با یک چوب راندن .
stick eraser
U
چوبپاککن
stick umbrella
U
چتردستهچوبی
French stick
U
قرصدراز نازک نان
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud
<idiom>
U
گوشه عزلت برگزیدن
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
To stick out ones chest.
U
سینه خود را بیرون دادن
player's stick
U
چوببازیکنهاکی
folding stick
U
چسبدوطرفه
yard stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
glue stick
U
چسبپمادی
yard stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
stick to one's guns
<idiom>
U
روی حرف خود ماندن
goalkeeper's stick
U
چوبدروازهبند
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
ortho-stick
U
عصایهدایتگر
stick shift
U
دسته دنده
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
carrot and stick
<idiom>
U
قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
broom stick
U
دسته جاروب
stick-ups
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups
U
برجستگی داشتن
walking stick
U
عصا
walking stick
U
چوبدستی
walking stick
U
حشره راست بال امریکایی
buff stick
U
چوبیکه چرم
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
composing stick
U
قالب حروف چینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
dipper stick
U
کاسه بیل
filter stick
U
لوله صافی دار
fish stick
U
فیله ماهی سرخ کرده
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
stick-in-the-muds
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
ادم عقب مانده
stick in the mud
U
بیعرضه
stick in the mud
U
طفره رو
stick in the mud
U
ادم کند
stick in the mud
U
ادم عقب مانده
stick in the mud
U
محافظه کار
stick-in-the-mud
U
بیعرضه
stick-in-the-mud
U
طفره رو
stick-in-the-mud
U
ادم کند
stick-in-the-mud
U
ادم عقب مانده
stick-in-the-mud
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
بیعرضه
stick-in-the-muds
U
طفره رو
stick-in-the-muds
U
ادم کند
gun stick
U
سنبه تفنگ
hiking stick
U
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
swizzle stick
U
چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
polo stick
U
چوگان
size stick
U
الت اندازه گیری پا
size stick
U
قالب اندازه گیری
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
stick brush
U
قلم مو
stick check
U
دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick plane
U
رنده میله دار
stick plane
U
رنده با تیغه گرد
to stick in ones gizzard
U
ناگواربودن
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
stick to your work
U
بکار خود مشغول باشید
swagger stick
U
چوب دستی کوچک
swagger stick
U
باتون
night stick
U
چوب باتون
night stick
U
باتون
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
gun stick
U
میل سمبه تفنگ
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
shooting stick
U
صندلی عصایی
to stick in the throat
U
درگلوگیرکردن
honing stick
U
سنگ تیغ تیزکنی
pogo stick
U
چوب پای فنردار
joss stick
U
چوب جاس
ingot stick
U
شمشه
job stick
U
دسته بازی
to stick like a leech
U
مانند کنه چسبیدن
folding meter stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
batten
[shed stick]
U
کجی
[چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
The stamp doesnt stick.
U
این تمبر نمی چسبد
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
short end (of the stick)
<idiom>
U
غیر منصفانه
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stick to (a story/the facts)
<idiom>
U
وفادارماندن
stick and ball model
U
الگوی گلوله و میله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com