English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spiral gear U چرخ دنده حلزونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spiral U مارپیچی
spiral U حلزونی فنر مارپیچ
spiral U پیچاپیچ
spiral U چرخش توپ به دور محورطولی خود در یک پاس وضع بدن روی لبه اسکیت روی یک پا
spiral U پاندول
spiral U فنر
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بشکل مارپیچ دراوردن
spiral U حلزونی بشکل مارپیچ
spiral U مارپیچ
spiral test U ازمون مارپیچ
spiral stairs U پلکان مارپیچ
spiral stability U پایداری چرخشی
spiral spring U فنر مارپیچ
spiral scanning U تقطیع حلزونی
spiral reinforcement U فولادگذاری مارپیچ
spiral screwdriver U آچارپیچگوشتیمارپیچ
death spiral U حرکت چرخاندن یار
spiral-in groove U شیارمارپیچی
spiral staircase U پلههایمارپیچی
spiral rib U قسمتبرآمدهحلزونی
spiral case U جعبهمارپیچ
spiral binder U پوشهمارپیچی
spiral beater همزن مارپیچی
spiral instability U ناپایداری چرخشی
spiral galaxy U کهکشان مارپیچی
spiral drill U مته مارپیچ
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
inflationary spiral U مارپیچ تورمی
pitch of spiral U پای پیچ
spiral agitator U همزن مارپیچی
spiral arms U بازوهای مارپیچی
spiral drill U مته مارپیچی
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
zigzag spiral filament U فیلامان زیگزاگ
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
spiral ratchet drill U مته ضامن دار حلزونی
barred spiral galaxy U کهکشان مارپیچی مسدود کهکشان مارپیچی میله دار
wage price spiral U قیمت
in gear U اماده حرکت
out of gear U ازهم سواشده
in gear U دایر
in gear U اماده
gear مجموع چرخهای دنده دار
out of gear U ازدنده بیرون افتاده
to go out of gear U مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear U خراب شدن
to gear down U باعوض کردن دنده کندکردن
gear in U درگیری دو چرخ دنده
gear in U درگیر شدن
out of gear U خراب
to gear up U باعوض کردن دنده تندکردن
gear U الات جامه
gear U پوشش دنده دار
gear U کردن اماده کارکردن
gear U پوشانیدن
gear U جعبه دنده
gear U ابزار وسایل لباس مخصوص
gear U انتقال دادن
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear U افزار
gear دنده
gear چرخ دنده
gear U اسباب لوازم
gear U ادوات
running gear U قسمت حرکت کننده ماشین
loose gear U چرخ دندانه هرزگرد
spur gear U دنده ملخی
landing gear U ارابه فرود
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
rocker gear U تنظیم جاروبک
reduction gear U چرخ دنده کاهنده
mess gear U وسایل غذاخوری
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
tumble gear U چرخ واسطه
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
low gear U دنده کندکن
planetary gear U دنده خورشیدی
planetary gear U جعبه دنده خورشیدی
planetary gear U چرخ دنده سیارهای
reduction gear U جعبه دنده کاهنده سرعت
gear wheels U چرخ دنده ها
synchromesh gear U گیربکس سنکرون
timing gear U چرخ دنده میل بادامک
gear shift U دسته دنده اتومبیل
gear box U جعبه دنده گیرباکس
high gear <idiom> U آخر سرعت
training gear U گردونه در سمت
transmission gear U چرخ دنده انتقال
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
riot gear U نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
tumble gear U چرخ دنده واسطه
valve gear U مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
gear housing U پوششچرخدنده
gear cable U کابلچرخدنده
worm gear U دنده مارپیچی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده حلزونی پیچ حلزونی
switch gear U وسیله اتصال
sun gear U چرخ دنده خورشیدی
bathing gear U لباس شنا [حمام]
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
gear stick U دسته دنده اتومبیل
gear lever U دسته دنده اتومبیل
spur gear U چرخ دندانه دار
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
steering gear U دنده فرمان
steering gear U دنده سکان
steering gear U جعبه دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
gear wheels U چرخ های دندانه دار
step up gear U چرخ دنده افزاینده
worm gear U چرخ دنده حلزونی
reverse gear U دنده معکوس
fishing gear U اسباب ماهیگیری
external gear U تاج دندانه خارجی
compasition gear U چرخ دنده مرکب
exhaust gear U چرخ دندانه خروجی
elevator gear U گردونه در ارتفاع
elevating gear U چرخ دندانه بالابر
driving gear U چرخ دنده محرک
differential gear U دنده عقب اتومبیل
flight gear U لباس پرواز
four gear drive U گیربکس چهار دنده
gear box U گیربکس
gear box U جعبه دنده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
fuse gear U متعلقات فیوز
foxer gear U وسیله تولید صدا
foxer gear U صداساز
crown gear U چرخ دنده محدب
crank gear U چرخ دنده سر میل لنگ
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
beaching gear U وسایل به ساحل کشیدن ناو
beaching gear U سرسره قایق
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
back gear U یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arrester gear U سیم نگهدارنده
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
control gear U دستگاه کنترل
change gear U چرخ دندانه تبدیل
chaffing gear U وسایل ضد سایش
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
breathing gear U وسیله تنفسی
breathing gear U ماسک تنفسی
bevel gear U چرخ دندانه مخروطی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
gear brake U ترمز سیستم انتقال
gear guard U جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear pump U پمپ روغن دندهای
gear quadrant U ماهک جعبه دنده
gear ratio U نسبت چره دنده ها
gear ratio U نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear wheel U چرخ دندانه دار
gear wheel U چرخ دنده
head gear U پوشش سر
head gear U روسری
head gear U کلاه تمرین بوکس
helical gear U چرخ دنده حلزونی
herringbone gear U چرخ دندانه جناغی
high gear U دنده قوی خودرو
hoisting gear U چرخ دنده بالابر
pull gear U چرخ دنده بالابر
gear pump U پمپ دندهای
gear case U جعبه دنده
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
gear friction U اصطکاک چرخ دنده
gear cutter U فرز
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
reduction gear U جعبه دنده تبدیل سرعت
gear level U تبدیل کردن
gear cutter U دنده تراش
gear case U پوسته جعبه دنده
gear level U دسته دنده
gear cluster U مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
bevel gear generator U ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear grinder U دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
nose landing gear U ترمزفروددماغه
The car is in the reverse gear. U اتو موبیل توی دنده عقب است
aircraft arresting gear U جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
gear change box U جعبه تعویض دنده
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
starter gear ring U چرخ دنده استارتر
back gear shaft U محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
magnetic gear shift U دسته دنده مغناطیسی
main landing gear U ترمزاصلیفرود
hour angle gear U ساعتدندهدارگوشهای
eight speed gear drive U گیربکس هشت دنده
switch gear cabinet U شالت شرانک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com