Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spike past the block
U
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spike over the block
U
ابشار از بالای دفاع
spike
U
میخ
spike
U
ولتاژ گذرای کوتاه مدت و نوک تیز
spike
U
پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
spike
U
ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
spike
U
اسپک
spike
U
کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
spike
U
میخ ته کفش
spike
U
پازور
spike
U
میله
spike
U
تیر
spike
U
میخ بزرگ میخ طویله
spike
U
میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
spike
U
خیزک
spike
U
گل میخ
marline spike
U
ریسمان وا کن
spike file
U
بایگانیسوزنی
dog spike
U
سوزن نوک گیر
rail spike
U
میخ یا پیچ ریل
spike lavender
U
اسطخودوس
spike maul
U
چکش میخ کش
Hertfordshire spike
U
[میل بالای مناره مارپیچ]
marline spike
U
طناب گشا
spike
[in a curve/development etc.]
U
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
What is past is past . what is gone is gone .
U
گذشته ها گذشته
what is the past of go
U
چیست
what by gone or past
U
مافات
the past
U
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past
U
سابقه
past
U
دور از پیش از
past
U
درماورای
past
U
گذشته از ماورای
past
U
ماضی
past
U
پیش ماقبل
past
U
پیشینه وابسته بزمان گذشته
past
U
پایان یافته
past
U
بعد از مافوق
past
U
گذشته
it is past reclaim
U
دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
past master
U
استاد قدیمی
past masters
U
استاد پیشین
past masters
U
استاد قدیمی
half past two
U
دوونیم
for some time past
U
درگذشته
for some time past
U
مدتی
past master
U
استاد پیشین
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
he is a past master in
U
او در استاد یا کهنه کار است
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is 0 minutes past four
U
ده دقیقه از چهار می گذرد
it is minutes past
U
ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
make up for the past
U
جبران مافات کردن
march past
U
رژه
i went past the house
U
از پهلوی ان خانه رد شدم
march past
U
رژه رفتن
for some time past
U
تا چندی پیش
past or preterite d.
U
ماضی مطلق
to rank past
U
رژه رفتن
to march past
U
رژه رفتن
to file past
U
رژه رفتن
the year past
U
سال گذشته
the present and the past
U
گذشته و حال
the present and the past
U
حال و گذشته
the present and the past
U
اکنون و گذشته
the past tense
U
زمان ماضی ماضی مطلق
to sweep past
U
اسان رفتن
to sweep past
U
تندگذاشتن
past performances
U
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
He is past work.
U
دیگر از سن کار کردنش گذشته
During the past few days.
U
طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries.
U
درطی قرنهای گذشته
file past
U
رژه رفتن
see in the past makes saw
U
فعل see در گذشته sawمیشود
we cannot undo the past
U
اب رفته بجوی برنمیگردد
we cannot undo the past
U
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
the past tense
U
زمان گذشته
past tense
U
زمان گذشته
past perfect
U
ماضی بعید
past participle
U
اسم مفعول
past participles
U
اسم مفعول
past years
U
سالهای گذشته
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
past perfect tense
U
ماضی بعید
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
her prime of life is past
U
عنفوان جوانی وی گذشته است
put (something) past someone (negative)
<idiom>
U
ازکار شخص متعجب شدن
Whistle past the graveyard
<idiom>
U
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
In times past . In olden days .
U
درروزگاران قدیم
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
To review the past in ones minds eye .
U
گذشته را از نظر گذراندن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
U
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
block
U
قطعه
block
U
مانع شدن از بازداشتن
block
U
یک دستگاه ساختمان
v block
U
گونیای جناقی
block
U
دفاع در مقابل ابشار
block
U
قالب کردن
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
توده قلنبه
block
U
بلوک ساختن
block
U
وقفه
block out
U
جاسازی
block
U
قالب ریختن
block
U
قرقره طناب خور
block
U
سدکردن غیرمجاز حریف
block
U
کنده
block
U
قرقره
block
U
سد قالب
the block
U
مردن بوسیله گردن زنی
block
U
سد کردن
block
U
مانع شدن
block
U
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
U
قطعه زمین
block
U
توده
self block
U
خودبندی
block
U
مانع
block
U
منطقه
block
U
بلوک سیمانی
block
U
سد کردن خطا
block
U
دفاع
block
U
پارازیت
block
U
سد
block
U
انسداد
on the block
<idiom>
U
فروخته شده
block
U
بنداوردن
block
U
فراکسیون
block
U
بندال
block
U
مسدودکردن
block
U
بلاک
block
U
توقف رویدادن چیزی
block
U
بلوک
block
U
کنده مانع ورادع
block
U
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
جعبه قرقره
block
U
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
U
بستن مسدود کردن
one man block
U
تک دفاع
to walk around the block
U
دور بلوک خیابان راه رفتن
nerve block
U
وقفه عصبی
tail block
U
قرقره طناب دار
snatch block
U
قرقره پران
nested block
U
بلوک تو در تو
offensive block
U
دفاع تهاجمی
block size
U
اندازه کندهای
leg block and under over
U
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
pully block
U
قرقره مرکب
power block
U
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
plummer block
U
کنده شفت
punch down block
U
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block
U
بلوک شعاعی
radius block
U
بلوک شعاعی
plummer block
U
کنده محور
pierce the block
U
ابشار محکم غیرقابل دفاع
pierce the block
U
شکافتن دفاع
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
snatch block
U
قرقره فلزی چفت دار
starting block
U
سکوی شروع
starting block
U
تخته استارت
key-block
U
سنگ تاج
block vote
U
رایفردیبهگروهی
block capitals
U
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block
U
بستانتقال
tension block
U
کششقرقره
pulley block
U
کلیدسایهروشن
pin block
U
بخشسوزنی
hoisting block
U
گیرهجرثقیل
earth block
U
پلاکزمینی
crown block
U
قرقرهراس
anchorage block
U
بستلنگرگاه
breeze-block
U
آجرسیمانی
tower block
U
ساختمانبرجمانند
cluster-block
U
چندین طبقه آپارتمان
breeze-block
U
خاکه زغال نیمه سوز
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
block-house
U
دژ چوبی
block-cornice
U
قرنیز بلوکی
block-capital
U
سرستون بالشتکی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
knock one's block off
<idiom>
U
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
chock-a-block
U
به هم چپیده
chock-a-block
U
مملو
to block a hat
U
قالب کردن یک کلاه
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
title block
U
قسمت عنوان نامه
title block
U
قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block
U
دفاع سه نفره
tail block
U
قلاب عقب هواپیما
tackle block
U
دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block
U
قرقره گردان
swage block
U
قالب سوراخ سوراخ
storage block
U
بلوک ذخیره
to block a passage
U
مسدود کردن یک راه
to block out an inage
U
طرح کردن یک فکر
to block out an inage
U
دراوردن یک تصویردرذهن
chock-a-block
U
کیپ
chock-a-block
U
پر
chock-a-block
U
کاملا افراشته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com