English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sparking plug body U بدنهدوشاخهتولیدجرقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sparking plug U شمع اتش زنه
sparking plug cleaner U شمع پاک کن
sparking plug gasket U لاییدوشاخهتولیدجرقه
sparking plug wrench U اچار شمع اتومبیل
sparking plug gap U شکافدوشاخهتولیدجرقه
sparking plug cleaner U پاک کننده شمع اتومبیل
sparking U جرقه
sparking U تولید جرقه
contact sparking U جرقه کنتاکت
sparking of brushes U جرقه زدن زغالها
sparking plugs U شمع اتش زنه
plug U تیر زدن
plug U قاچ کردن
plug U سربطری توپی گذاشتن
plug U کلیداتصال
plug U دوشاخه
plug U قاچ
plug U سر قاش
plug U سوراخ گیره
plug U بستن درچیزی را گرفتن
plug U توپی
plug U قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plug U در
plug U برق وصل کردن
plug in U دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
plug U دو شاخه
plug U اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plug U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug U امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plug U مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plug U سوراخگیر
plug U اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plug U درپوش
plug U دوشاخه برق
plug U بیرون زدن
plug U شمع درپوش
plug U فیش
plug in U به برق وصل کردن
plug in U به پریز زدن
to plug in U با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
plug U [نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
to plug U سوراخی را گرفتن [ بستن]
to plug in U گماشتن در [در چیزی جا دادن]
to plug U متصل کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
plug U ورودی که به وسایل مختلف
plug fuse U فیوز فشنگی
connector plug U دوشاخه رابط
connection plug U دو شاخه
cold plug U شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
mains plug U دوشاخه برق
plug tap U قلاویز ثانی
switch plug U کلید دو شاخهای
plug switch U کلید دو شاخهای
plug spanner U اچار شمع
plug nozzle U نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
plug mill U دستگاه نورد توپی
boat plug U پیته قایق
plug key نوعی کلید
closing plug U درپوش گلوله درپوش دهانه
contact plug U فیش اتصال
bipolar plug U دوشاخه برق
contact plug U دوشاخه برق
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
oil plug U پیچ روغن
phono plug U دوشاخه اوایی
plug and socket دوشاخه و پریز
plug box U پریز
plug connector U پریز
plug socket پریز
plug compatible U همساز برای اتصال
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
plug connection U کنتاکت پریز
plug contact U کنتاکت دوشاخه
infinity plug U مقاومت بینهایت
closing plug U درپوش
drain plug U پیچ تخلیه
end plug U درپوش لوله
female plug U دو شاخه ماده
fuse plug U فیوز فشنگی
fuse plug U سرریز خاکی
plug in coil U پیچک دو شاخکی
fuse plug U توپی فیوز
heater plug U شمع اتومبیل
Plug and Play U یچ نیست
heater plug U شمع اتش زنه
plug connection U اتصال دوشاخه
s.a.e. spark plug U شمع موتور اس ا ای
spark plug U اغازکردن
spark plug U شمع
safety plug U پولک اطمینان
plug bayonet U سرنیزهدوشاخه
jack plug U توپکفیشبرق
inspection plug U توپینظارت
sqark plug U شمع
sqark plug U در اتومبیل
headphone plug U فیشورودیهدفون
European plug U پریزاروپایی
american plug U دوشاخهآمریکایی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
telephone plug U دوشاخه تلفن
to plug away at some work U در سر کار جان کندن
spark plug U بانی شدن
spark plug U شمع موتور
three pin plug U ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
base plug U درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
plug ugly U اراذل اوباش
plug weld U جوش مسدود
plug welding U جوشکاری مسدود
popping plug U طعمه ماهیگیری شناور
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
attachment plug U دوشاخه ارتباط
practice plug U وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
spark plug U شمع اتش زنه
pull the plug <idiom> U شغل مناسب
rca plug U دوشاخه RCA
fire plug U شیر اتش نشانی
plug adapter U دوراهیپریز
pull the plug <idiom> U افشاء راز کسی
square head plug U انشعابسرچهارگوش
separable spark plug U شمع موتور دو تکه
airplane spark plug U شمع موتور هواپیما
battery charging plug U دو شاخه باتری پر کن
plug compatible manufacurer U شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
priming spark plug U شمع موتور پیش پر شونده
oil drain plug U توپی تخلیه روغن
multi contact plug U دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
mica spark plug U شمع موتور میکایی
metric spark plug U شمع متری
magnetic spark plug U شمع موتور مغناطیسی
lamp holder plug U سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
inductance box with plug U جعبه اندوکتانس با دوشاخه
tow piece spark plug U شمع موتور دو تکه
body U جسم [بدن]
body U بدن [کالبد]
in a body U جمعا
in a body U همه با هم
body U تنه
body U جسم
body U نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body U اطاق اتوبوس
body U جسد
body U هیات
body U متن پیام
body U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body U دست
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body U غلیظ کردن
body U دارای جسم کردن
body U اطاق ماشین جرم سماوی
body U بدنه
body U لاشه جسم
body U بدن
after body U قسمت پاشنه ناو
body U تن
body U ضخیم کردن
body stockings U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body building U بدنسازی
whitcomb body U جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
white body U بدنه سفید
wisdom of the body U خردمندی بدن
body language U زبان بدن
trapezoid body U جسم ذوزنقهای
body stocking U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body building U ورزش زیبایی اندام
body building U پرورش اندام
to a agarment to the body U جامهای را اندازه تن کردن
body politic U ملت
the whole body of a nation U ملت
governing body U هیات حاکمه
heavenly body U body celestial
soul and body U روح و جسم
solid body U جسم سخت
heavenly body U جسم اسمانی
heavenly body U جرم اسمانی جسم سماوی
saturated body U بخار مشبع
heavenly body U جرم سماوی
body-building U بدنسازی
body-building U پرورش اندام
governing body U هیئت حاکمه
the whole body of a nation U تمامی
the body politic U جامعه
the body politic U ملت و دولت
the body of a document U متن یک سند
the body of a carriage U بدنه یک کالسکه
body-building U ورزش زیبایی اندام
streamline body U بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
thyroid body U غده درقی
pylon body U بدنهستون
bakelite0 body U بوفهباکلیت
body blow U سدیبزرگدربرابررسیدنبههدفی
body odour U بویبدن-بویعرقبدن
body search U بازرسیبدنی
body-builder U بدنساز
foreign body U آنچهتصادفادرسرجایخودنباشد
To keep body and soul together. U زندگی بخور ونمیری داشتن
Never!over my dead body . U صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
keep body and soul together <idiom> U
over one's dead body <idiom> U هرگز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com