Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sort field
U
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field
U
میدان جور کردن
sort field
U
میدان مرتب سازی
sort field
U
فیلد مرتب سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sort
U
طور طبقه
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
دمساز شدن
re sort
U
دوباره جور کردن
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sort
U
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort
U
فرمان SORT
nothing of the sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
sort
U
گونه
sort
U
نوع
sort
U
قسم
sort
U
جور
sort
U
رقم
sort
U
جورکردن
sort
U
سواکردن
sort
U
جوردرامدن
sort
U
پیوستن
sort
U
جور کردن
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
nothing of that sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
sort of
U
نسبتا
sort of
U
بمقدار متوسط
sort
U
سوا کردن
sort
U
دسته دسته کردن
sort-out
U
مرتبکردن
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort of
U
تقریبا
sort
U
دسته بندی کردن
sort of
U
بمیزان متوسط
bucket sort
U
جور کردن دلوی
bubble sort
U
سورت حبابی
bubble sort
U
مرتب کردن حبابی
major sort
U
مرتب سازی اصلی
property sort
U
جور کردن خاصیتی
ascending sort
U
مرتب سازی صعودی
block sort
U
مرتب کردن بلاکی
ascending sort
U
جورکردن صعودی
block sort
U
جورسازی کندهای
bubble sort
U
جور کردن حبابی
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
collating sort
U
مرتب کردن داده
alphanumeric sort
U
مرتب نمودن الفبا عددی
internal sort
U
مرتب کردن درونی
internal sort
U
مرتب سازی داخلی
major sort
U
جورسازی عمده
internal sort
U
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
external sort
U
جورکردن خارجی
external sort
U
مرتب سازی خارجی
external sort
U
جور کردن خارجی
heap sort
U
sort tree
exchange sort
U
جورکردن معاوضهای
distributive sort
U
مرتب کردن توزیعی
die sort
U
جور کردن طاسی
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
descending sort
U
مرتب سازی نزولی
descending sort
U
ترتیب نزولی
internal sort
U
جور کردن داخلی
polyphase sort
U
جور کردن چند مرحلهای
selection sort
U
مرتب کردن گزینشی
shell sort
U
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
sort effort
U
تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
sort generator
U
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
sort key
کلید جورسازی
sort key
کلید ترتیب
sort merge
U
جور کردن و ادغام
To sort out ones affairs
U
بکارهای خود سر وصورت دادن
sort order
U
نظم ترتیب
She is the clinging sort.
U
از آنهایی است که مثل کنه می چسبد
tag sort
U
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
what sort of a thing is it?
U
چه جور چیزی است
selection sort
U
جور کردن گزینشی
ripple sort
U
مرتب کردن موجی
polyphase sort
U
مرتب کردن چند فازی
merge sort
U
ادغام و جور کردن
minor sort
U
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
in a kind (sort) of way
<idiom>
U
یک کمی
multilevel sort
U
ترتیب چند سطحی
multipass sort
U
جور کردن چند گذری
multipass sort
U
مرتب کردن چند گذری
multipass sort
U
جورکردن چند گذری
multipass sort
U
مرتب سازی چند عبوری
oscillating sort
U
جور کردن نوسانی
oscillating sort
U
مرتب کردن نوسانی
tree sort
U
مرتب کردن درختی
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
ascii sort order
U
نظم ترتیبی اسکی
i sort of feel sick
U
یک جوری میشوم
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
sort merge program
U
پردازش تعمیم یافته
major sort key
U
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
minor sort key
U
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
This sort of propaganda is for home consumption
U
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .
U
این حرفها دیگه کهنه شده است
She is self-centerd. she is an opinionated sort lf girl.
U
دختر خودرأیی است
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
right field
U
سمتراستزمین
field
U
شاخه
[دانشی]
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
to take the field
U
جنگ اغازکردن
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
field name
U
نام فیلد
zero field
U
بی حوزه
zero field
U
بی میدان
zero field
U
میدان صفر
field
U
رشته
[دانشی]
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
حوزه
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
فرودگاه
field
U
دشت
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
میدانه
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مشابه 4036
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
خارج اداره یا کارخانه
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
فیلد
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
زمین بازی
field
U
میدان دید
field
U
دشت کشتزار
field
U
کارگاه
field
U
پایکار
field
U
دایره
field
U
صحرا
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
رشته
field
U
میدان
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
زمین
fixed field
U
میدان ثابت
field worker
U
پژوهشگر میدانی
interference field
U
میدان انترفرنس
input field
U
میدان ورودی
interference field
U
میدان مزاحم
intermediate field
U
میدان میانی
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
field wire
U
سیم صحرایی
field wire
U
سیم جنگی
field work
U
پژوهش میدانی
field work
U
کار در صحرا
field work
U
کار صحرایی
intermediate field
U
میدان واسطه
ice field
U
سرزمین یخی
field work
U
کار میدانهای
inhomogeneous field
U
میدان غیریکمواخت
induction field
U
میدان القائی
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
high field
U
میدان قوی
magnetic field
U
حوزه مغناطیسی
image field
U
حوزه تصویر
induced field
U
میدان القاء شده
image field
U
میدان تصویر
soccer field
U
زمین فوتبال
gravitational field
U
میدان گرانش
grain field
U
گندم زار
inhomogeneity of a field
U
غیریکنواختی یک میدان
induction field
U
حوزه القائی
flying field
U
میدان فرودگاه
force field
U
میدان نیرو
free field
U
میدان عمل ازاد
free field
U
حوزه ازاد
gold field
U
ناحیه زرخیز
grain field
U
کشتزار
ice field
U
یخزار یخ شناور
field range
U
میدان تیرجنگی
field service
U
تعمیر در محل
field service
U
خدمات رزمی
field service
U
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field splice
U
وصله کارگاهی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field stockade
U
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field service
U
خدمات پایکار
field separator
U
جدا ساز میدان
field ration
U
جیره صحرایی
field ration
U
جیره رزمی
field rectifier
U
یکسوساز میدان
field regulator
U
نافم میدان
field regulator
U
تنظیم کننده میدان
field rheostat
U
رئوستای میدان
field rheostat
U
تنظیم کننده میدان
field rheostat
U
رگولاتورمیدان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com