English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sole argument U یگانه دلیل
sole argument U تنها دلیل
sole argument U دلیل منحصربفرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
argument U علامتی که آرگومانهای یک خط را منظم جدا میکند
argument U متغیر مستقل
argument U شناسه
argument U مباحثه
argument U بحث
argument U متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
There is no argument about that. U حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
he was i. to our argument U دلائل ما به خرجش نمیرفت
argument U احتجاج
argument U استدلال
argument U نشانوند
i did not f. his argument U دلیلش را نفهمیدم
argument U دلیل
sole U کف پا
sole U منحصربفرد
sole U تیر کف
sole U شالوده تنها
sole U تخت زدن
sole U زیر قسمت ته هر چیز
sole U تخت
sole U انحصاری
sole U تنها
sole U تخت کفش
sole right U حق انحصاری
sole U منحصر بفرد
sole U ته چوب گلف
sole U مجرد
sole U ازدواج نکرده
sole U تنها انحصاری
sole U یگانه
to start an argument with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
hold one's own (in an argument) <idiom> U دفاع از موقعیت خود
to instigate an argument U دعوا راه انداختن
actual argument U نشانوند واقعی
argument association U وابسته سازی نشانوند
argument separator U جداکننده شناسه
dummy argument U نشانوند ساختگی
dummy argument U ارگومان یا نشانوند ساختگی
argument [of a function] U متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] U متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
raise an argument U حجت اوردن
raise an argument U احتجاج
to instigate an argument U تحریک به دعوا کردن
lemon sole U ماهیخوراکی
middle sole U لژمیانی
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
sole selling right U حقوق فروش انحصاری
sole arbitrator U داور منفرد
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
sole agent U نماینده منحصر بفرد
sole agent U نماینده انحصاری
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
half sole U نیم تخت زدن
half sole U نیم تخت انداختن
half sole U نیم تخت
feme sole U زن غیرمحصنه
feme sole U زن بی شوهر
sole kick U ضربه با کف پا
sole plate U بالشتک
sole trap U ضربه با کف پا
sole offspring U فرزند منحصر بفرد
sole owner U مالک منحصر
sole representative U نماینده منحصر بفرد
sole plate U کف پنجره
vinyl grip sole U کفبستهوینلی
sole of the foot kick U ضربه با کف پا
sole distributor contract U قرارداد توزیع انحصاری
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com