Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pedalling
U
رکاب
pedalling
U
پدال پایی
pedalling
U
جاپایی
pedalling
U
رکاب زدن
pedalling
U
پدال
pedalling
U
وابسته به رکاب پازدن
back-pedalling
U
به سرعت پسرفتن
back-pedalling
U
به عقب پا زدن
back-pedalling
U
انکار کردن
back-pedalling
U
افهار ندامت کردن
back-pedalling
U
حرف خودرا پس گرفتن
back pedalling brake
U
ترمز باگردش ازاد
back pedalling brake
U
ترمز مسیر ازاد
soft
U
گوارا
soft
U
عسلی
soft
U
مهربان نازک
soft
U
سبک شیرین
soft
U
ملایم
soft
U
لطیف
soft
U
نرم
soft
U
نیمبند
soft
U
ضعیف
soft to the f.
U
نرم
soft
<adj.>
U
نرم وقابل انعطاف
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
U
کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft
U
صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft
U
دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft
U
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft
U
خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft
U
متن روی صفحه
soft
U
که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft
U
توپ کم جان
it is too soft
U
پر نرم است
soft
<adj.>
U
ملایم
soft
<adj.>
U
نرم
soft
<adj.>
U
لطیف
soft
U
نیم بند
soft
U
که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft lead
U
سرب نرم
soft shelled
U
نرم پوسته
soft shoulder
U
شانه هموار
soft skin
U
پوسته نرم
soft laid
U
نرم تابیده
soft solder
U
لحیم قلع
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft spot
U
شولات
soft spot
U
ناحیه نشست
soft start
U
اغاز نرم
soft start
U
راه اندازی نرم
soft valve
U
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled
U
دارای پوسته تردوشکننده
soft shell
U
نرم پوسته
soft market
U
بازار با تقاضای خوب
soft money
U
پول ضعیف
soft radiation
U
تابش نرم
soft return
U
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe
U
تخم ماهی نر
soft sand
U
شکرسنگ
soft sector
U
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored
U
بخش شده غیر ملموس
soft shell
U
دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
soft shell
U
حلزون دارای صدف نرم
soft landing
U
فرود نرم
soft iron
U
اهن نرم
soft technology
U
تکنولوژی نرم
soft tooling
U
ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft currency
U
پولباواحدپولیکمارزش
soft ray
U
بالهنرم
soft pastel
U
پاستلخشک
soft touch
U
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft drinks
U
شربت
soft drinks
U
نوشابه
soft drinks
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft drink
U
شربت
soft water
U
اب خوشگوار
soft drink
U
نوشابه
soft drink
U
نوشیدنی غیر الکلی
soft x rays
U
پرتوایکس نرم
soft furnishings
U
متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft option
U
انتخابآسانترینراه
soft x rays
U
پرتو ایکس کم نفوذ
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water
U
اب شیرین
soft water
U
اب سبک
soft drinks
U
نوشابه های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drinks
U
نوشیدنی های غیرالکلی
[غذا و آشپزخانه]
soft drink
U
نوشابه غیر الکلی
soft spot for someone/something
<idiom>
U
احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice
U
صدای نرمی دارد
soft target
U
هدفبدوندفاع
soft porn
U
بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft wood
U
چوب نرم
soft spoken
U
معتدل
soft-soaped
U
چاپلوسی
soft-soaped
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping
U
چاپلوسی
soft-hearted
U
نازک دل
soft hearted
U
نرم دل
soft-soaping
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
U
چاپلوسی
soft headed
U
ساده لوح
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail soft
U
تخریب
fail soft
U
تخریب تدریجی
soft tube
U
لامپ نرم
it is a soft snap
U
کاری ندارد
soft-soap
U
چاپلوسی کردن تملق
soft-soap
U
چاپلوسی
soft spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken
U
معتدل
soft-spoken
U
دارای صدای نرم وملایم
soft-hearted
U
نرم دل
soft loan
U
وام اسان
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell
U
بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft soap
U
چاپلوسی
soft soap
U
چاپلوسی کردن تملق
it is a soft snap
U
چیزی نیست کاراسانی است
soft acid
U
اسید نرم
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft palate
U
کام گوشتی
soft error
U
خطای ملموس
soft eye
U
چشمی ساده
soft-soaps
U
چاپلوسی کردن تملق
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft loans
U
وام بدون دردسر
soft loans
U
وام اسان
soft font
U
فونت نرم
soft font
U
فونت استقراری
soft goods
U
کالاهای بی دوام
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
soft loan
U
وام بدون دردسر
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
soft palate
U
شراع الحنک
soft coal
U
ذغال سنگ چاق
soft anneal
U
گداختن نرم
soft anneal
U
نرم تاباندن
soft base
U
باز نرم
soft bill
U
پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill
U
مرغ مگس خوار
soft boiled
U
نیم بند حساس
soft boiled
U
احساساتی
soft boiled
U
دل رحیم
soft hearted
U
نازک دل
soft palates
U
شراع الحنک
soft palates
U
کام گوشتی
soft coal
U
ذغال سنگ قیردار
soft hyphen
U
خط تیره اختیاری
soft shell clam
U
صدفپوستنازک
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
A warm and soft bed .
U
رختخواب گرم ونرم
soft-drink dispenser
U
جایگاهنوشیدنیسبک
soft iron sphere
U
گوی قطبنما
soft missile base
U
سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft missile base
U
سکوی بی حفاظ
soft sectored disk
U
دیسک خام
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft cell boundaries
U
محدوده ازاد سل
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
soft vane meter
U
سنجه پره مغناطیسی
soft page break
U
قطع صفحه
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
velvet feels soft
U
مخمل به لامسه نرم است
soft drawn copper wire
U
سیم مسی نرم
the soft side of the coat isin
U
انروی نیم تنه که نرم است تواست
With soft words one may persuade a serpent out of .
<proverb>
U
با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com