English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soft currency U پولباواحدپولیکمارزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
currency U جدید بودن نقشه
currency U رواج
currency U انتشار
currency U پول در گردش و قانونی
f.currency U پول اعتباری
currency U داشتن اخرین اطلاعات پول رایج پول نقد
currency U وجه
currency U ارز
currency U اسکناس
currency U پول قانونی و رایج هر کشور
currency U ارز پول بیگانه
currency U پول رایج
currency U پول
f.currency U پول کاغذ
currency U مطابق روز بودن
home currency U پول ملی
home currency U پول داخلی
forms of currency U اشکال پول
foreing currency U پول بیگانه
foreing currency U ارز
fiduciary currency U پول اعتباری
foreign currency U ارز خارجی
foreign currency U پول کشور خارجی
foreign currency U ارز
fiduciary currency U پول کاغذی
fractional currency U پول خرد
currency appreciation U ترقی ارزش پول
blockade currency U پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
blocked currency U blocked
currency circulation U گردش پول
convertible currency U ارز قابل تبدیل
convertible currency U پول تبدیل پذیر
currency depreciation U تنزل ارزش پول
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
currency of a bill U مدت برات
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
appreciation of currency U ترقی ارزش پول
hard currency U ارز قوی
metallic currency U پول مسکوک
occupation currency U پول رایج نیروی اشغالگر
paper currency U اسکناس پول کاغذی
inconvertible currency U پول غیرقابل تبدیل
weak currency U پول ضعیف
unit of currency U واحد پولی
currency depreciation U کاهش ارزش پول
currency exchange U تبدیلپول
The Iranian currency. U پول رایچ ایران
metallic currency U پول فلزی
local currency U پول داخلی
forms of currency U انواع پول
inconvertible currency U ارز غیر قابل تبدیل
hard currency U پول قوی
invasion currency U پول نظامی
invasion currency U پول رایج ارتش اشغالگر
local currency U پول محلی
Currency exchange office U صرافی
European Currency Unit U واحد پول اروپایی
gold currency system U نظام پولی طلا
European Currency Units U اک
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
currency of early islam U درهم
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
it is too soft U پر نرم است
soft <adj.> U ملایم
soft <adj.> U لطیف
soft <adj.> U نرم
soft U عسلی
soft <adj.> U نرم وقابل انعطاف
soft to the f. U نرم
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft U که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft U کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft U گوارا
soft U سبک شیرین
soft U نیم بند
soft U نرم
soft U مهربان نازک
soft U ملایم
soft U لطیف
soft U نیمبند
soft U ضعیف
soft U صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft U توپ کم جان
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft U متن روی صفحه
soft U خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft start U اغاز نرم
soft start U راه اندازی نرم
soft spot U ناحیه نشست
soft spot U شولات
soft technology U تکنولوژی نرم
soft hearted U نرم دل
soft tooling U ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water U اب شیرین
soft water U اب سبک
soft water U اب خوشگوار
soft wood U چوب نرم
soft x rays U پرتو ایکس کم نفوذ
soft solder U لحیم قلع
soft skin U پوسته نرم
soft shoulder U شانه هموار
soft-hearted U نرم دل
soft return U فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft roe U تخم ماهی نر
soft radiation U تابش نرم
soft sand U شکرسنگ
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored U بخش شده غیر ملموس
soft shell U دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell U دارای عقیده معتدل
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
soft shelled U دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled U نرم پوسته
soft money U پول ضعیف
soft x rays U پرتوایکس نرم
soft target U هدفبدوندفاع
soft palate U کام گوشتی
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
soft drink U نوشابه غیر الکلی
soft loans U وام بدون دردسر
soft drinks U نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drinks U نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft loans U وام اسان
soft loan U وام بدون دردسر
soft loan U وام اسان
soft headed U ساده لوح
soft porn U بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft option U انتخابآسانترینراه
soft furnishings U متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft hearted U نازک دل
soft palates U شراع الحنک
soft drink U نوشیدنی غیر الکلی
soft drink U نوشابه
soft drink U شربت
soft drinks U نوشیدنی غیر الکلی
soft drinks U نوشابه
soft drinks U شربت
soft touch U آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft palates U کام گوشتی
soft pastel U پاستلخشک
soft ray U بالهنرم
soft palate U شراع الحنک
soft shell U نرم پوسته
soft market U بازار با تقاضای خوب
soft spoken U معتدل
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
it is a soft snap U کاری ندارد
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-spoken U دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken U معتدل
soft spoken U دارای صدای نرم وملایم
soft acid U اسید نرم
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft anneal U گداختن نرم
soft anneal U نرم تاباندن
soft base U باز نرم
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell U بانرمی وملایمت بفروش رساندن
fail soft U با خرابی ملایم
fail soft U با خرابی تدریجی
fail soft U تخریب
fail soft U تخریب تدریجی
soft-soaps U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps U چاپلوسی
soft-soaping U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping U چاپلوسی
soft-soaped U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped U چاپلوسی
soft-soap U چاپلوسی کردن تملق
soft tube U لامپ نرم
soft-soap U چاپلوسی
soft soap U چاپلوسی کردن تملق
soft soap U چاپلوسی
soft bill U پرنده منقار نازک حشره خوار
soft lead U سرب نرم
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
soft error U خطای ملموس
soft fails U فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font U فونت نرم
soft font U فونت استقراری
soft goods U کالاهای بی دوام
soft hyphen U خط تیره شرطی
soft eye U چشمی ساده
soft hyphen U خط تیره اختیاری
soft iron U اهن نرم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com