Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
content
U
فرفیت
content
U
مفاد
content
U
خوشنود راضی
content
U
راضی کردن
content
U
قانع کردن
content
U
خرسند
content
U
خرسند کردن محتوی
content
U
مضم-ون
content
U
مضمون
content
U
راضی
content
U
محتوی
content
U
موضوع یک برنامه یا متن
content
U
مقدار مندرجات
content
U
حجم
content
U
گنجایش
non content
U
مخالف
self content
U
از خود راضی
self content
U
رضایت از خود
content
U
محتوا
moisture content
U
مقدار رطوبت
gas content
U
فرفیت گاز حجم گاز
animal content
U
محتوای حیوانی
content addressed
U
نشامی یافته از روی محتوی
harmonic content
U
مانده هارمونیک
heat content
U
محتوای گرمایی
heat content
U
انتالپی
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
content analysis
U
تحلیل محتوا
energy content
U
محتوای انرژی
energy content
U
فرفیت انرژی
energy content
U
گنجایش انرژی
content validity
U
اعتبار محتوا
moisture content
U
مقدار تری
gas content
U
محتوی گاز
cubic content
U
گنجواره
content response
U
پاسخ محتوایی
content addressable
U
نشانی پذیر از روی محتوی
to content oneself
U
اکتفا کردن
do something to one's hearts's content
U
کاری را حسابی انجام دادن
to content oneself
U
قانع شدن
water content
U
درصد رطوبت
relative harmonic content
U
مانده نسبی
content addressable memory
U
محتوای حافظه ادرس پذیر
content addressable addressing
U
ثباتی که با توجه به محتوای آن ونه یک شماره یا آدرس محل دهی میشود
content addressable addressing
U
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
content addressable addressing
U
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
manifest dream content
U
محتوای اشکار رویا
content addressable addressing
U
روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
We did the zoo to our hearts content.
U
گردش سیری درباغ وحش کردیم
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
content thought disorder
U
اختلال محتوایی فکر
optimum moisture content
U
درصد رطوبت مناسب خاک
latent dream content
U
محتوای نهفته رویا
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple
U
ساده
simple
U
بی تکلف
simple
U
بسیط
simple mean
U
میانگین حسابی
simple mean
U
میانگین ساده
simple
U
نادان ساده کردن
simple
U
ساده دل
simple
U
خام
simple
U
ناازموده
simple
U
اسان
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple oscillator
U
نوسانگر ساده
simple premission
U
اذن محض
simple hearted
U
ساده دل
simple parry
U
دفاع ساده
simple circuit
U
مدار توان
simple hearted
U
بی تزویر
simple bending
U
خمش ساده
simple regression
U
رگرسیون ساده دو متغیره
simple equation
U
معادله خطی
simple distillation
U
تقطیر ساده
simple schizophrenia
U
اسکیزوفرنی ساده
simple beam
U
تیره ساده
simple beam
U
تیر ساده
simple leaves
U
برگهایتازه
simple compression
U
فشار ساده
simple contract
U
قرارداد شفاهی
simple contract
U
عقد منعقد درسند عادی
simple correlation
U
همبستگی ساده
simple eye
U
چشم ساده
simple fraction
U
کسر ساده
simple magnet
U
مغناطیس ساده
simple minded
U
ساده لوح
simple average
U
میانگین ساده
simple majority
U
اکثریتنسبی
simple minded
U
ساده دل
simple shear
U
برش ساده
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain
U
تغییر طول نسبی ساده
simple stress
U
تنش ساده
simple structure
U
ساخت ساده
simple support
U
تکیه گاه ساده
simple truss
U
خرپای ساده
simple wing
U
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple arc
U
لامپ قوسی ساده
simple attack
U
حمله ساده
simple-hearted
<adj.>
U
ساده دل
simple motion
U
حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
fee simple
U
حق تملک دائم
simple interest
U
سود پول بر اساس سال 063 روزه
fee simple
U
حق الزحمه متعارف
simple-minded
U
ساده لوح
fee simple
U
میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
simple interest
U
سود ساده
tenant in fee simple
U
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple randon sampling
U
نمونه گیری تصادفی ساده
This is treason, pure and simple.
U
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that.
U
موضوع اینقدرها هم ساده نیست
The dilemma has no simple answers.
U
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple periodic current
U
جریان دورهای ساده
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
simple cubic lattice
U
شبکه مکعبی ساده
In simple (plain) English.
U
به انگلیسی ساده
simple harmonic motion
U
حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion
U
حرکت هماهنگ ساده
simple axis of symmetry
U
محور ساده تقارن
simple list text chart
U
جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol
U
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
to get into debt
U
وام پیداکردن
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in debt
U
مقروض بودن
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
debt
U
دین
debt
U
قصور
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
debt
U
غین
debt
U
بدهکاربودن
debt
U
بدهی داشتن
to get into debt
U
بدهکارشدن
in debt
U
بدهکار
debt
U
بدهی
debt
U
وام
debt
U
قرض
to run into debt
U
قرض بالا آوردن
debt cut
U
صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness
U
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
U
صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator
U
خطاکار در بدهی
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
an active debt
U
بدهی با ربح
debt outstanding
U
وام معوقه
To be in debt up to ones ears.
U
غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt.
U
تا خرخره درقرض بودن
debt rescheduling
U
تجدید نظر در شرایط وام
debt cut
U
بخشش بدهکای
specialty debt
U
تعهدات مستند به اسناد رسمی
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
debt relief
U
بخشش بدهکای
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
funded debt
U
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
net debt
U
بدهی خالص
deep in debt
U
تا گردن زیر بدهی
debt service
U
پرداخت اصل و فرع
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
passive debt
U
وام بی بهره
payment of a debt
U
اداء دین
payment of an debt
U
وفاء دین
debt of record
U
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record
U
دین قانونی
debt of nature
U
اجل
preferential debt
U
دین ممتازه
national debt
U
قرض ملی
good debt
U
طلب وصول شدنی
funded debt
U
وام تنخواه دار
floating debt
U
بدهی متغیر
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
immersed in debt
U
گرفتاربدهی
indgement debt
U
محکوم به
judgment debt
U
محکوم به مالی
judgement debt
U
محکوم به
judgement debt
U
دادخواسته
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
national debt
U
قرضه ملی
national debt
U
بدهی ملی
present debt
U
دین حال
private debt
U
بدهی خصوصی
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt collector
U
کارگزاروصول طلب
debt collector
U
وصول کننده طلب
debt burden
U
بار بدهی
debt balance
U
مانده بدهکار
debt advice
U
اعلامیه بدهکار
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt
U
وام بدولت
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
attachment of debt
U
توقیف طلب
arrears of debt
U
دیون معوقه
up to the eyes in debt
U
تا گردن زیر بدهی
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com