Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
silicon controlled restifier
U
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silicon
U
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon
U
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
silicon
U
قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
silicon
U
قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
silicon
U
بخشی از RAM که به صورت دیسک درایو سریع کار میکند
silicon
U
ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
silicon
U
سیلیسیم
silicon
U
سیلیکون
silicon
U
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
silicon
U
سیلیکان
silicon
U
سیلیکن
silicon
U
سیلیسیوم
silicon
U
Si :symb
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
silicon valley
U
دره سیلیکان
silicon steel
U
فولاد سیلیکاتی
silicon rectifier
U
یکسو کننده سیلیسیمی
silicon diode
U
دیود سیلیسیمی
silicon bronze
U
مفرغ سیلیسیم دار
silicon blow
U
گرم دمیدن
silicon hydride
U
سیلان
ferro silicon
U
فرو سیلیکان
silicon wafer
U
قرص سیلیکان
silicon detector
U
دیود سیلیسیم دار
silicon chip
U
تراشه سیلیکن
silicon chips
U
تراشه سیلیسی
silicon chip
U
تراشه سیلیکان
silicon chip
U
تراشه سیلیسی
silicon chips
U
تراشه سیلیکن
silicon chips
U
تراشه سیلیکان
self controlled
U
خوددار
controlled
U
کنترل شده
controlled
U
مهار شده
self-controlled
U
خوددار
controlled port
U
بندر نظامی کنترل شده
controlled pattern
U
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
controlled passing
U
عبور کنترل شده
controlled net
U
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
remote-controlled
U
دستگاهکنترلازراهدور
controlled mosaic
U
موزاییک تنظیم شده
controlled port
U
بندرکنترل شده
controlled rectifier
U
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled reprisal
U
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled sampling
U
نمونه گیری کنترل شده
controlled war
U
جنگ محدود
controlled war
U
جنگ پیش تنظیم
display controlled
U
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
radio-controlled
U
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled mosaic
U
موزاییک کنترل شده
controlled inventory
U
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled burning
U
اتش زنی کنترل شده
controlled atmosphere
U
هواسپهر واپاده
controlled atmosphere
U
جو واپاده
controlled atmosphere
U
اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere
U
گاز محافظ
controlled area
U
منطقه کنترل شده
controlled area
U
منطقه ممنوعه
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace
U
فضای هوایی کنترل شده
controlled variable
U
متغیر کنترل شده
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
controlled burning
U
اتش زنی واپاده
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
close controlled
U
همکاری نزدیک
controlled inventory
U
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled fragmentation
U
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
controlled environment
U
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled effects
U
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects
U
اثرات کنترل شده
controlled economy
U
اقتصادارشادی
controlled economy
U
اقتصاد تحت کنترل
controlled interception
U
رهگیری کنترل شده
automatically-controlled door
U
درکنترلخودکار
solenoid controlled valve
U
سوپاپ الکترومغناطیسی
remote-controlled points
U
نقطهکنترلازراهدور
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
controlled thermonuclear reaction
U
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering
U
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
raven's controlled projection test
U
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com