English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
separate estate U اموال شخصی زن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
separate U یکان مستقل
separate U مستقل
separate U متارکه انفصال
separate U تفکیک کردن
separate U جداگانه
separate U سواکردن
separate U استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate U علیحده اختصاصی
separate U سوا
separate U جدا
separate U تقسیم کردن
separate U جدا کردن
separate U مجزا جدا جدا کردن
separate U جدا شدن
separate U حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate U مفارقت دوری
keep these separate from those. U اینها را از آنها جدا نگاهدار
separate U تجزیه
separate U جدایی تفکیک
separate U سواکردن تجزیه کردن
separate U مجزا کردن
separate U جدا ازهم
separate loading U مهمات مجزا
That is a separate question. U این جدا از موضوع بحث ما است.
That is a separate question. U این یک موضوع جدایی است.
separate sewer U شبکه مجزا
separate opinion U رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
separate opinion U رای جداگانه
separate maintenance U نفقه زنی که جدا از شوهرزندگی میکند
separate loading U مجزا پرشونده
separate company U گروهان مستقل
separate brigade U تیپ مستقل
separate battery U اتشبار مستقل
separate ammunition U مهمات مجزا
separate battalion U گردان مستقل
separate the good ones from the bad ones. U خوبها رااز بدها جداکردن
Cut the cake into three separate parts. U کیک را به سه قسمت جدا ببرید
one third of estate U ثلث ترکه
third estate U عوام
estate at will U اجاره مشروط
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
one third of estate U ثلث
estate U دارائی
estate U ملک
estate U املاک
estate U دارایی
estate U دسته طبقه
estate U دارائی فردمتوفی
estate U حالت
estate U وضعیت
estate U ماترک
estate of a deceased U ترکه
one thrid of the estate U ثلث ترکه
partition of an estate U افراز ملک
real estate U املاک و مستغلات
real estate U مال غیرمنقول
real estate U ملک
real estate U املاک و ساختمان
real estate U زمین
real estate U مستغلات
trading estate U ملکتجاری
industrial estate U محوطهصنعتی
estate agent U فروشندهزمینوملک
housing estate U محوطهی خانه سازی
estate cars U اتومبیل استیشن
winding up an estate U تقسیم مال بین غرماء
real estate U معاملات زمین
real estate U خرید زمین
life estate U حق عمری
life estate U عمری
fourth estate U رکن چهارم مشروطیت
estate in common U مالکیت مشاع
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate in common U اشتراک در مالکیت زمین
estate for years U حق رقبی
estate for life U حق عمری
estate duty U مالیات ارث
estate duty U مالیات بر ارث
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
estate by curtesy U میراث قانونی زوج
real estate U مستغل
equitable estate U در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
equitable estate U عین مرهونه
distribution of the estate U تقسیم ترکه
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
administration of estate U اداره ترکه
estate in dower U میراث قانونی زوجه
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate tax U مالیات بر املاک
estate of a deceased U ماترک
fourth estate U مطبوعات عمومی
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate in reversion U هبه قابل رجوع از جانب واهب
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate in remainder U تملک معلق
fourth estate U نشریات ملی
estate tax U مالیات مستغلات
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
original and derivative estate U مال اصلی و مال فرعی
original and derivative estate U اصل مال یا نمائات یا منافع ان
estate in joint tenancy U واگذاری مشاع
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
real estate tax U مالیات بر مستغلات
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
real estate broker U واسطه املاک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com