English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
island جزیره
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
island U جزیره دار کردن
island U جزیره ساختن
island U محل میخکوبی شده وسط خیابان و میدان وغیره
island U ابخست
volcanic island U جزیرهآتشفشان
Norfolk Island U جزیرهایدراسترلیا
desert island U جزیرهوصحرایاستوایی
sand island U جزیرهماسهای
roundabout island U فلکه
pawn island U جزیره پیادهای شطرنج
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
island of reil U جزیره ریل
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
sagfety island U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
Christmas Island U رجوع شود به Kiritimati
coral island U جزیره مرجانی
channelising island U سکوی جداساز
channelising island U سکوی هدایت کننده
Christmas Island U جزیرهی کریسمس
island pullout U مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
island universe U کهکشان
sea island terminal U بارانداز داخل دریا
sea island terminal U باراندازیا اسکله روی دریا
safety U اطمینان
right safety U مهرهمحافظراست
safety U نجات
safety U برقرار کردن تامین
safety U امنیت
safety U تامین
overall safety U ایمنی کامل
safety U ایمنی
safety U بی خطری
safety U امنیت محفوفیت
safety U به ضامن کردن ضامن
safety U سلامت
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
strong safety U مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
safety razor U تیغ خود تراش
safety match U کبریت بی خطر
safety post U پایه ایمنی
safety plug U پولک اطمینان
ship safety U سلامت کشتی
troop safety U تامین عده ها
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
safety lock U قفل ضامن
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
safety officer U افسر تامین یکان
safety motive U انگیزه ایمنی
safety lock U چفت ضامن سلاح
safety stakes U دستکهای تامین
safety precaution U پیش بینیهای احتیاطی
safety trap U تله ایمنی
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
safety valve U دریچه اطمینان
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety wire U سیم ضامن
safety wire U اشبیل ضامن
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety stop U ترمز خطر
safety stock U موجودی تضمینی
safety stock U موجودی ذخیره انبار
safety wire U سیم ایمنی
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
left safety U مهرهمفمنچپ
safety catch U ضامنتفنگ
reasons of safety U دلایل امنیتی
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
safety mechanism U ساز و کار ایمنی
safety interlock U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety interlocks U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
failure safety U قابلیت اعتماد
safety thong U تسمهامنیتی
safety thermostat U ترموساتامنیتی
safety tether U احتیاجاتامنیتی
right safety back U مهرهمحافظعقبیراست
safety area U مهرهایپشتدست
safety binding U نوارامنیت
safety boot U چکمهیایمنی
safety tank U منبعامنیت
safety cage U قفسهبازی
safety cap U کلاهکامنیتی
safety chain U زنجیرهامنیت
safety earmuff U گوشپرشامنیتی
safety goggles U عینکایمنی
safety handle U دستهایمنی
safety pad U تشکنجات
safety rail U سپرامنیتی
safety scissors U قیچیناخنگیر
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
failure safety U قابلیت اطمینان
safety net U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
coefficient of safety U ضریب اطمینان
safety boat U قایق نجات
factor of safety U ضریب اطمینان
factor of safety U عامل تامین
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
factor of safety U سازه ابیمی
factor of safety U عامل اطمینان
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
free safety U مدافع در منطقه ضعف
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
put on safety U به ضامن کردن
put on safety U روی ضامن گذاشتن
safety biltz U حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
safety bolt U ضامن
angle of safety U زاویه تامین گلوله
angle of safety U زاویه امنیت
safety nets U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety-valve U دریچه اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
safety pin U اشبیل ضامن
safety pin U خار ضامن میله ضامن
safety pins U اشبیل ضامن
safety pins U خار ضامن میله ضامن
safety belt U کمربند ایمنی
safety belt U کمربند اطمینان
safety belt U کمربند نجات
safety belt U کمربند رکاب
safety belts U کمربند ایمنی
safety belts U کمربند اطمینان
safety belts U کمربند نجات
safety belts U کمربند رکاب
safety bolt U تفنگ ضامن دار
safety fence U جانپناه کنار راه
safety limit U حد تامین
safety lever U دستگیره ضامن
safety fuze U چاشنی
safety gap U دهانه حفافت
safety glass U عینک ایمنی
safety lever U اهرم ضامن
safety glass U شیشه بی خطراتومبیل
safety glass U شیشه نشکن
safety glass U شیشه اطمینان
safety glasses U عینک ایمنی
safety hazard U مخاطره ایمنی
safety lanes U مسیرهای امن دریایی
safety hook U قلاب اطمینان
safety lamp U چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety lamp U چراغ ایمنی
safety lamp U فانوس
safety lamp U چراغ اطمینان
safety fuze U ماسوره تامینی
safety fuse U فیوز ایمنی
safety card U کارت تامین جنگ افزار
safety card U کارت تامین اتشبار
safety device U دستگاه ضامن
safety device U ضامن
safety device U خارضامن
safety glass U شیشه ایمنی
safety diagram U دیاگرام تامین
safety factor U ضریب تامین
safety factor U عامل تامین
safety fuse U فیوز اطمینان
safety fuse U فیوز
safety fork U گیره ضامن
safety fork U دوشاخه امنیت
safety fence U جانپناه
safety lock U قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock U ضامن اسلحه
drivebelt safety guard U محافظهتسمهگرداننده
safety locking devices U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
left safety back U مهرهمحافظعقبی
steel safety wheel U فلزایمنیچرخ
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
to put safety first [foremost] U اولویت اول را به ایمنی دادن
safety locking device U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
healt and safety commision U کمیسیون سلامت و امنیت
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com