Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
Other Matches
rotation
U
تعویض
rotation
U
گردش روتاسیون
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
rotation by ...
U
گردش
[چرخش]
به مقدار ...
[ درجه دما یا زاویه]
rotation
U
چرخش دوران
rotation
U
دوری
rotation
U
تعویض یکانها
rotation
U
گردش مشاغل
rotation
U
تعویض نوبتی یکانها یا افراد
rotation
U
تعویض محل
rotation
U
گرداندن
rotation
U
گردش
rotation
U
چرخه
rotation
U
دوران
rotation
U
حرکت وضعی
rotation
U
مقدار چرخش یک شی
rotation
U
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه .
rotation
U
جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد
rotation
U
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
rotation
U
دوران گردش بدور
rotation
U
چرخش
counterclockwise rotation
U
حرکت در خلاف عقربههای ساعت
counterclockwise rotation
U
گردش به چپ
rotation flow
U
شارش چرخشی
rotation of the turbine
U
چرخشتوربین
rotation flow
U
شارش دورانی
axis of rotation
U
محور چرخش
rotation coefficients
U
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
rotation billiard
U
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
clockwise rotation
U
گردش به راست
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
right handed rotation
U
گردش به راست
varimax rotation
U
چرخش واریماکس
rotation inertia
U
لختی دورانی
upward rotation
U
چرخش رو به بالا
rotation system
U
توزیع تناوبی
specific rotation
U
چرخش ویژه
axis of rotation
U
محور دوران
rotation viscosimeter
U
گرانروی سنج چرخشی
rotation moment
U
گشتاور چرخشی
sense of rotation
U
جهت دوران
fractional rotation
U
گردش کسری
angle of rotation
U
زاویه دوران
optical rotation
U
چرخش نوری
oblimax rotation
U
چرخش مایل بیشینه
oblimin rotation
U
چرخش مایل کمینه
speed of rotation
U
دور بر دقیقه
speed of rotation
U
چرخش بر دقیقه
speed of rotation
U
گردش بر دقیقه
oblique rotation
U
چرخش مایل
angle of rotation
U
زاویه دوران زاویه چرخش
anticlockwise rotation
U
گردش مخالف جهت عقربه ساعت
orthogonal rotation
U
چرخش عمودی
free rotation
U
چرخش ازاد
quartimax rotation
U
چرخش کوارتیماکس
proper rotation
U
چرخش متعارف
hindered rotation
U
چرخش غیر ازاد
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
rotation of crop
U
کشتگرد
clockwise rotation
U
گردش براست
improper rotation
U
چرخش نامتعارف
molecular rotation
U
چرخش مولکولی
angle of rotation
U
زاویه چرخش
plane of rotation
U
سطح دوران
anticlockwise rotation
U
گردش به چپ
angle of rotation
U
زاویه گردش
axial rotation symmerty
U
تقارن چرخشی محوری
blade rotation mechanism
U
چرخشدورانیتیغه
left hand rotation
U
چپ گرد
left handed rotation
U
گردش به چپ
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
rotation in a clockwise direction
U
گردش در جهت عقربه ساعت
rotation in a clockwise direction
U
گردش به راست
energizing in field o phase rotation
U
تغذیه میدان دوار
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four
U
اصل چهار
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
near point
U
نقطه نزدیک
not to point
U
بیرون از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
not to point
U
پرت بیجا
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
off to a point
U
باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going
U
در شرف رفتن
the point is
U
اصل مطلب این است
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بطور نامربوط
to the point
U
مربوط بموضوع
to the point
U
بجا
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
point out
<idiom>
U
توضیح دادن
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
The point is that…
U
چیزی که هست
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
zero point
U
نقطه صفر
to come to a point
U
باریک شدن
to come to a point
U
بنوک رسیدن
off the point
U
بطور بی ربط
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
in point
U
مناسب
in point
U
بجا
in point
U
در خور
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
far point
U
برد بینایی
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
U
نشانه روی کردن
point
U
موضوع
point
U
ماده اصل
point
U
نکته
point
U
نقطه
point
U
مرکز راس حد
point
U
محل مرکز
point
U
جهت
point
U
درجه امتیاز بازی
point
U
هدف گیری کردن
point
U
تیزکردن
point
U
درصد
point
U
مرحله قله
point
U
مسیر
point
U
هدف
point
U
نمره درس پوان
point
U
محل
point
U
دماغه
point
U
نقطه نوک
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point
U
نوک
point
U
سر
point
U
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
U
پایان
point
U
مقصود
point
U
جهت مرحله
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
اصل
point
U
نقطه گذاری کردن
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
point
U
حد
point
U
باریک کردن
point
U
رسد نوک
point
U
اشاره کردن
point
U
خاطر نشان کردن
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
U
نوکدار کردن
point
U
نشان میدهد
point
U
محل یا موقعیت
point
U
نشان دادن
point
U
متوجه ساختن
point
U
گوشه دارکردن
point
U
نقط ه
point
U
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
راس
point
U
محل شروع چیزی
point
U
پوینت
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
point
U
نوک گذاشتن
point
U
امتیاز
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
point of support
U
تکیه گاه
point of support
U
نقطه اتکا
point of symmetry
U
نقطه تقارن
quiescent point
U
نقطه استراحت
point of sight
U
نقطه دید
radix point
U
ممیز
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of presence
U
شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
radix point
U
نقطه مبنا
point of regard
U
نقطه دید
point of loading
U
نقطه بارگیری
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
point operation
U
عمل نقطهای
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
point of intersection
U
نقطه تلاقی
symmetry point
U
نقطه تقارن
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale
U
مقیاس امتیازی
point size
U
اینچ
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point system
U
شرط بندی براساس امتیاز
point target
U
هدف کوچک
pour point
U
نقطه جاری شدن
pour point
U
نقطه ریزش
target point
U
تیر نوک تیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com