Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rose water
U
گلاب
rose water
U
لطافت
rose water
U
لطیف احساساتی
rose water
U
گلاب زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under the rose
U
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
the rose
U
بادسرخ
rose of may
U
نرگس سفید
the rose
U
باد مبارک
the rose
U
حمره
rose
گل سرخ
rose
U
رنگ گلی سرخ کردن
rose colored
U
گلی
rose colored
U
گلگون
rose colour
U
رنگ گلی
rose coloured
U
گلی
rose coloured
U
گلگون
rose of sharon
U
بامیه شامی
rose box
U
الک ته لوله پمپ خن ناو
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
rose cheeked
U
گلچهره
rose coloured
U
مبنی برخوش بینی
rose chafer
U
سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
rose bush
U
بته گل سرخ
rose bud
U
دخترزیبا غنچهای
as fair as a rose
<idiom>
U
مثل ماه
rose bud
U
غنچه گل سرخ
rose bush
U
گلبن
rose window
U
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
rose diamond
U
الماس فلامک
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
He rose against the regime.
U
بر ضد دولت قیام کرد
rose of jericho
U
کف مریم
rose mallow
U
گل پنیرک
rose mallow
U
گل خطمی
rose hip
U
نوعیمیوهنارنجییاسرخرنگ
rose lipped
U
دارای لبهای گلگون
rose lipped
U
یاقوت لب
rose preserve
U
گل انگبین
rose preserve
U
گلفند
rose vinegar
U
خیسانده گل سرخ در سرکه
rose cut
U
دارای تراش فلامک
There is no rose without thorn .
<proverb>
U
هیچ گلى بى خار نیست .
rose red
U
گل سرخی
rose red
U
سرخ
rose rash
U
بدل سرخک
rose fever
U
تب بهاره
rose rash
U
سرخچه
rose leaf
U
برگ گل
the rose of tehran
U
زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
compass rose
U
شمال نما
rose cheeked
U
گلعذار
wind rose
U
شقایق اگرمون
he rose from the ranks
U
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
wind rose
U
نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
rose motif
U
نگاره گل رز
[در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rose rash
U
کاذب
corn rose
U
گل خشخاش
corn rose
U
شقایق
tea rose
U
گل چای
damask rose
U
گل محمدی
no rose without thorn
U
گل بیخارنچیده است کسی
musk rose
U
گل مشکیجه
monthly rose
U
خطمی درختی
monthly rose
U
خطمی مجلسی
compass rose
U
صفحه جهت یاب
mallow rose
U
گل خطمی
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
cabbage rose
U
طرح گل رز کلمی که بیشتر بصورت گل های توپر و در نقشه های اروپایی و طرح گل فرنگ دیده می شود
rose bay
U
خر زهره
china rose
U
خطمی مجلسی
dog rose
U
نوعی از گل نسرین
rose red
U
رنگ سرخ
rose bay
U
گل معین التجاری
guelder rose
U
بداغ
yellow rose
U
گل زرد
red rose
U
گل سرخ
red rose
U
گل سوری
crumpled rose leaf
U
چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
rose-coloured spectacles
U
عینک خوش بینی
The smoke rose straight up.
U
دود راست رفت بالا
life is not all rose culour
U
در زندگی نوش ونیش باهم است
look at the world through rose-colored glasses
<idiom>
U
خیلی مثبت بودن
I planted the garden with rose – bushes .
U
درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
see the world (things) through rose-colored glasses
<idiom>
U
فقط خوبیهای یکچیز را دیدن
mean water
U
میان اب
by water
U
از راه رودخانه
water still
U
دستگاه تقطیر اب
by water
U
با کشتی
of the first water
U
بهترین
f.water
U
عرق رازیانه
first water
U
بالاترین مقام
by water
U
از راه دریا
water way
U
راه ابی
water way
U
مسیل
first water
U
درجه اول
water course
U
مجرای اب
water course
U
حق الشرب
on the water
U
در کشتی
water course
U
حق المجری
water way
U
ابراهه
She let the water out .
U
آب را ول کرد
to water
U
آب ریختن
water
U
ابگونه
to p something with water
U
اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water
U
اب دادن
water
U
مایع
water
U
پیشاب
to water something
U
آب دادن
[گیاه]
to keep ones he above water
O
از زیر بدهی بیرون آمدن
to water
U
آب دادن
water down
<idiom>
U
ضعیف شدن
water
U
اب
above water
<adj.>
U
روی آب
water
آب
above water
<adj.>
U
شناور
water line
U
خط ابخور ناو
water disposal
U
ساختن اگو
water disposal
U
فاضلاب
water lowering
U
زهکشی
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water fast
U
رنگ نرو
water driver
U
مقنی
water level
U
سطح اب
water dog
U
سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water dog
U
شناگر ماهر
water fowl
U
پرنده ابی
water disposal
U
اگوکشی
water loss
U
ابکاهی
water dog
U
سگ ابی
water logging
U
ابسیری
water lily
U
نیلوفر ابی
water jacket
U
صندوق اب
water hazard
U
مانع ابی در مسیر گوی گلف
water hardening
U
سختگردانی با اب
water hammer
U
ضربت قوچ
water hammer
U
ضربت قوج
water guage
U
فشار سنج اب
water glass
U
شیشه مایع
water glass
U
اب شیشه
water glass
U
شیشه محلول
water gauge
U
اب پیم
water gauge
U
اندازه اب نما
water gas
U
گاز اب
water glass
U
لیوان اب
water heater
U
فرف ابگرم کن
water heater
U
ابگرم کن
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water level
U
تراز اب
water fast
U
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast
U
پارچه شورنرو
water filter
U
صافی اب
water fowl
U
مرغ ابی
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water jump
U
مانع ابی
water jacket
U
ابدان
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water hyacinth
U
وردالنیل
water hyacinth
U
سنبل ابی
water hole
U
چاله اب
water front
U
جبهه رطوبتی
water displacement
U
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
the water was overknee
U
اب از زانو میگذشت
wade into the water
U
راه رفتن در اب
waste water
U
فاضلاب
water aspirator
U
خرطوم ابی
water bag
U
کیسه اب
water bailiff
U
میراب
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance
U
بیلان اب
water bearer
U
دلو
voidance water
U
زیر اب
voidance water
U
منجلاب
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
to drink water
U
اب خوردن
to drink water
U
اب اشامیدن
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
to soften a water
U
سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water
U
به اب زدن
unavailable water
U
رطوبت غیر قابل استفاده
underground water
U
اب زیرزمینی
underground water
U
اب درون زمین
undermining by water
U
اب شستگی
undermining by water
U
اب رفتگی کف
water bearer
U
ساکب الماء
water bearer
U
ریزنده اب ابریز
water coiour
U
ابرنگ
water colour
U
ابرنگ
water colour
U
رنگاب
water colour
U
نقاشی ابرنگی
water content
U
درصد رطوبت
water cooling
U
خنک کنندگی اب
water cooling
U
خنک کردن بااب
water cress
U
شاهی اتی
water cure
U
اب درمان
water cure
U
علاج بااب معالجه بااب
water damage
U
خسارت اب دیدگی
water circulation
U
گردش اب
water carrier
U
دلو
water carriage
U
حمل از راه اب
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed
U
تشک ابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com