Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rest stroke
U
کشیدن سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
down stroke
U
ضربه رو به پایین
stroke
U
کوبه
stroke
U
ضربه خفیف
stroke
U
سکته
stroke
U
سرکش گذاردن
stroke
U
زدن
stroke
U
نوازش کردن
stroke
U
لمس کردن دست کشیدن روی
stroke
U
تکان
stroke
U
ضرب حرکت
stroke
U
لطمه
stroke
U
زمان
stroke
U
مرحله
stroke
U
ضربه زدن
stroke
U
یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke
U
1-ضخامت
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
راندن کمتر از فرفیت
stroke
U
ضربه با کنترل
stroke
U
فشار با پا
stroke
U
ضربه باکنترل
stroke
U
ضربه مهارشده
stroke
U
کورس
on the stroke
U
بموقع
stroke
U
ضربه
on the stroke
U
سر وقت
to stroke any one down
U
کسیراازقهریاغضب درپایین اوردن
to stroke any one down
U
خشم کسیرافرونشاندن
stroke
U
ضربه
[ماشین تحریر]
stroke
U
ضربت
induction stroke
U
مرحله تنفس
induction stroke
U
مرحله مکش
intake stroke
U
مرحله تنفس
intake stroke
U
مرحله مکش
key stroke
U
ضربه زدن به کلید
hair stroke
U
نازک کاری درخوشنویسی
hair stroke
U
خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
ground stroke
U
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
four stroke engine
U
موتور چهار زمانه
four stroke cycle
U
سیکل چهار زمانه
compression stroke
U
ضربه تراکم
cross stroke
U
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cutting stroke
U
امتداد برش
cutting stroke
U
ضربه برش
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
exhaust stroke
U
مرحله اگزوز
exhaust stroke
U
مرحله تخلیه
exhaust stroke
U
ضربه خروجی
four stroke engin
U
موتور چهارزمانه
four stroke cycle
U
دوره چهار زمانه
master stroke
U
استادی
master stroke
U
هنر نمایی
trudgen stroke
U
شنای کرال
stroke judge
U
حرکتتوام بادستوپایحرفهای
stroke writer
U
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
stroke play
U
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
stroke hole
U
بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
pump stroke
U
حرکت پمپ
pump stroke
U
ضربه پمپ
power stroke
U
مرحله قدرت
piston stroke
U
ضربه پیستون
trudgen stroke
U
دست کرال و پای قیچی
two stroke engine
U
موتور دو زمانه
master stroke
U
شاهکار
free stroke
U
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
stroke
[guitar]
U
زدن
[گیتار]
[موسیقی]
crawl stroke
U
مراحلکلار
butterfly stroke
U
شنایپروانهبرگشت
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
under arm stroke
U
ضربه پایین دست
overhead stroke
U
ضربه از بالای سر
heat stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke
U
گرمازدگی
heat-stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat stroke
U
گرمازدگی
back stroke
U
ضربه برگشت پیستون
backhand stroke
U
ضربت چوگان از پشت سر
butt stroke
U
سخمه ته قنداق
butt stroke
U
ضربه با ته قنداق
gallery hit or stroke
U
ضربه یاضربت نمایان
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
single stroke bell
U
زنگ تک ضربه
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
U
بلیط دوسره
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
U
سر ساعت هشت
A blood horse needs only one stroke of the whip .
<proverb>
U
اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
rest
U
اسایش
to take one's rest
U
استراحت کردن
rest
U
استراحت کردن بالشتک
rest
U
مقر
to rest up
U
خوب خستگی در کردن
to rest up
U
استراحت کامل کردن
it rest with you to .....
U
با شما است که ........
rest
U
توقف فرمان ازاد
to take one's rest
U
اسودن خوابیدن
rest
U
سکون
rest
U
نتیجه
rest
U
باقیمانده
rest
U
راحت باش
rest
U
تکیه گاه استراحت
rest
U
بقایا سایرین
rest
U
دیگران
without rest
U
پیوسته لاینقطع
to take one's rest
U
راحت کردن
rest up
U
استراحت کامل کردن
rest
U
سه پایه
go to rest
U
استراحت کردن
rest
U
محل استراحت
rest
U
استراحت
among the rest
U
از ان جمله
rest
U
آسودگی
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
rest
U
ارمیدن
rest
U
نشیمنگاه
rest
U
تکیه گاه
at rest
U
اسوده
at rest
U
مرده
rest
U
پایه
go to rest
U
خوابیدن
rest
U
اسودن
rest
U
الباقی
he is now at rest
U
یا اسوده شد
he is now at rest
U
اکنون اسوده است
rest
U
تکیه دادن
rest
U
تجدید قوا کردن
rest
U
استراحت کردن
rest
U
متکی بودن به
to rest oneself
U
استراحت کردن
to rest on one's oars
U
دست از کار کشیدن
to rest on one's oars
U
استراحت کردن
to set at rest
U
اسوده کردن
to set at rest
U
تصفیه کردن
to rest oneself
U
اسودن
toll rest
U
ابزارگاه
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
shoulder rest
U
استراحتشانهای
thumb rest
U
محلقرارگرفتنشصت
underarm rest
U
تکیهگاهزیربغل
chin rest
U
تکیهگاه
lay to rest
<idiom>
U
رها کردن ،متوقف کردن
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
rest mass
U
جرم لختی
[فیزیک]
rest mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
semiquaver rest
U
سکوتنیمچنگ
semibreve rest
U
سکوتسفید
crotchet rest
U
سکوتیکضرب
You can rest assured.
U
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
demisemiquaver rest
U
سکوتچهارتایی
heel rest
تکیه گاه
hemidemisemiquaver rest
U
سکوتچهارتایی
minim rest
U
نیمسکوت
music rest
U
خروجموزیک
quaver rest
U
سکوتچنگ
rest area
U
منطقهاستراحت
rest values
U
انواعسکوت
day of rest
U
سبت
infer the rest
U
قس علیهذا
rest rooms
U
مستراح
knife rest
U
جای چاقو
knife rest
U
نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
lay to rest
U
بخاک سپردن
lay to rest
U
دفن کردن
to lay to rest
U
بخاک سپردن
to lay to rest
U
دفن کردن
rest rooms
U
استراحتگاه
rest room
U
مستراح
rest room
U
استراحتگاه
i rest upon your promise
U
من به وعده شما است
i rest upon your promise
U
پشت گرمی
head rest
U
زیرسری
arrow rest
U
تکیه گاه تیر روی کمان
arm rest
U
تکیه گاه
foot rest
U
پایه
arm rest
U
اهرم نگهدارنده
rest-homes
U
اسایشگاه
rest-home
U
اسایشگاه
rest harrow
U
عجرم
rest home
U
اسایشگاه
day of rest
U
روز ارامش
head rest
U
بالش
head rest
U
متکا
nothing rest but hope
U
هیچ
nothing rest but hope
U
نمیماندجزامید
rest mass
U
جرم سکون
to rest on ones laurels
U
بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
rest pause
U
مکث استراحتی
rest period
U
دوره استراحت
rest position
U
استراحتگاه
rest position
U
موقعیت سکون
rest position
U
وضعیت ساکن
set at rest
U
اسوده کردن
state of rest
U
حالت ساکن
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
the rest lies with you
U
باقی ان با خودتان است
rest mass
U
جرم مسکون
rest balk
U
مرز
rest cure
U
معالجه با استراحت
rest balk
U
زمین شخم نشده در میان دوکردو
rest energy
U
انرژی سکون
rest and recuperation
U
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
parade rest
U
راحت باش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com