English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reserve center U مرکز احتیاط
reserve center U مرکز اموزش احتیاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
reserve U نگهداشتن
reserve U قید شرط
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
with reserve U بقید احتیاط
reserve U کتمان حقیقت
reserve U عضو علی البدل
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
to have something in reserve U چیزی درچنته داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
under reserve U تحت تضمین
reserve U پس نهاد
reserve U نگه داشتن اختصاص دادن
reserve U کنار گذاشتن
reserve U توداربودن
reserve U احتیاط یدکی
reserve U ذخیره
reserve U پس نهاد کردن
reserve U اندوختن اندوخته
reserve U مدارا
reserve U از پیش حفظ کردن
reserve U رزرو کردن
reserve U اندوخته
reserve U ذخیره کردن
reserve U احتیاط
reserve curreny U ارز ذخیره
tactical reserve U نیروهای احتیاط تاکتیکی
tactical reserve U احتیاط تاکتیکی
reserve curreny U پول ذخیره
reserve echelon U رده احتیاط
reserve components U قسمتهای احتیاط ارتش
reserve buoyancy U جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
reserve buoyancy U حجم بالاتر از خط ابخور ناو
reserve accumulator U انباره کمکی
reflex reserve U پس مانده بازتاب
reserve factor U نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
payment under reserve U پرداخت تحت تضمین
stone reserve U ذخیره سنگ
reserve force U نیروی احتیاط
reserve fund U سرمایه احتیاطی
reserve stock U موجودی ذخیره
reserve stock U اماد ذخیره
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
reserve requirement U مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve price U قیمت پایه در حراج
reserve price U قیمت نهایی بهای قطعی
reserve price U بهای قطعی
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
rolling reserve U اماد ذخیره غلطان
reserve fund U وجوه ذخیره
reserve fund U وجوه اندوخته
reserve mobilization U بسیج احتیاطها
reserve mobilization U بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer U افسر وفیفه
reserve officer U افسر احتیاط
rolling reserve U امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
reserve price U اخرین بها
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
general reserve U احتیاط عمومی
paper in reserve U کاغذذخیرهای
battle reserve U احتیاط جنگی
battle reserve U ذخیره جنگی
reserve parachute U چترذخیرهای
army reserve U قسمت احتیاط نیروی زمینی
army reserve U احتیاط نیروی زمینی
central reserve U سکوی وسط
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
Could you reserve a room for me? U آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
floating reserve U نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve U احتیاط سیال
equipment reserve U ذخیره تجهیزاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
capital reserve U ذخیره سرمایه
capital reserve U اندوخته سرمایه
nature reserve U اندوختگاه نیادی
nature reserve U اندوختگاه طبیعی
national reserve U پاستگاه ملی
central reserve U سکوی میانی
national reserve U اندوختگاه ملی
liability reserve U ذخیره بدهیها
operational reserve U ذخیره عملیاتی
gold reserve U اندوخته طلا
mobile reserve U احتیاط متحرک
federal reserve system U سیستم ذخیره فدرال
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
federal reserve system U نظام فدرال رزرو
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
fractional reserve banking U روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fuel reserve tank U مخزن ذخیره سوخت
strict nature reserve U اندوختگاه طبیعی بازداشته
industrial reserve army U ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed U سپاه ذخیره بیکاران
federal reserve system U سیستمی که به موجب ان
auction sale without reserve U فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
reserve army of unemployed U ارتش ذخیره بیکاران
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
off center U خارج از مرکز
center U میان
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U نقطه گره
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U متمرکز کردن
center U سانتر
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U کیان
center U گروه مرکزی
off-center <idiom> U عجیب وغریب
center U مجمع
center U تمرکز یافتن
center U درمرکز قرارگرفتن
center U وسط ونقطه مرکزی
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U مرکز
center U نقط ه میانی چیزی
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
dead center <idiom> U کاملا وسط
dead center U نقطه مرگ
diffracting center U مرکز پراشنده
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
wheel center U مرکز چرخ
vasoconstrictor center U مرکز انقباض عروق
four center arch U قوس جناغی چهار پرگاری
direction center U مرکز هدایت عملیات
detention center U بازداشتگاه
education center U اموزشگاه
education center U مرکز اموزش
feeding center U مرکز تغذیه
filter center U مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
filter center U مرکزتوزیع اطلاعات
documentation center U مرکز اسناد
direction center U مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
information center U مرکز اطلاعات
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center U مرکز منطقهای
relay center U مرکز باز پخش
respiratory center U مرکز تنفسی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
switching center U مرکز راه گزینی
speech center U مرکز گویایی
sleep center U مرکز خواب
signal center U مرکز پیام
signal center U مرکزارتباطات
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U بازار
training center U مرکز اموزش
provision center U مرکز توشه
primary center U مرکز اولیه
information center U مرکز جمع اوری اطلاعات
inversion center U مرکز وارونگی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
local center U مرکز محلی
luminescent center U هسته لومینسانس
message center U مرکز پیام
shopping center U مرکز فروش
nerve center U مرکز عصبی
nerve center U مرکزفرماندهی
operation center U مرکز عملیات
pintle center U نقطه لولا
pintle center U مرکز لولای جنگ افزار
primary center U مرکز عمده
school center U مرکز اموزش
center of thrust U امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
center of gravity U مرکز ثقل
center of distribution U مرکز پخش
center of dispersion U مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center of burst U مرکزاصابت گلوله
center of burst U مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy U مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center mark U مرکز سوراخ
center line U مرکزدوران
center line U خط صفر
center line U خط وسط زمین
symmerty center U مرکز تقارن
center of symmerty U مرکز تقارن
center of resistance U مرکز مقاومت
center of pressure U مرکز فشار
center of mass U مرکز جرم
center of mass U مرکز حجم هدف
center of mass U مرکز هیولای هدف
center of mass U مرکز هدف
center of lift U مرکز برا
center of impact U مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
center of gravity U مرکزگرایی
center line U خط میانی زمین
center line U خط مرکز
center line U اسه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com