Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
request to send
U
تقاضای ارسال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
by request
U
بنا بر خواسته
[میل]
on request
U
وقتی که درخواست بشود
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
at the request of
U
بخواهش
at the request of
U
برحسب
at the request of
U
تقاضای
at my request
U
مطابق با تقاضای من
d. of a request
U
در درخواست
d. of a request
U
عدم قبول خواهش
request
U
درخواست می کنم
request
U
تقاضا برای چیزی
request
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تمناکردن
request
U
خواستار شدن
request
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request
U
تقاضا خواسته
request
U
درخواست
request
U
خواهش
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
supervisor request
U
درخواست نافر
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
work request
U
برگ درخواست انجام کار برگ کار
letters of request
U
rogatory
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
request signal
U
علامت درخواست
request substitution
U
تقاضای تعویض
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
request for quotation
U
استعلام بها
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
to grant a request
U
درخواستی را اعطا کردن
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
Thank you for the confirmation of your request!
U
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
I
[O]
request
[IORQ]
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input
[output]
request
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
To swallow ones pride and request someone (to do something).
U
نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
divorce granted at the a woman's request
U
طلاق خلع
send out
U
صادر کردن
send out
U
فرستادن
send out
U
اعزام کردن
send out
U
اعزام
send out
U
دادن
to send away
U
روانه کردن
to send away
U
اعزام داشتن
to send down
U
بیرون کردن
send up
<idiom>
U
حکم به زندان انداختن کسی
to send upon an e
U
مامور سفارت کردن
to send out
U
برگ کردن
to send off
U
فرستادن
to send upon an e
U
به سفارت اعزام کردن
to send out
U
برگ دادن
to send one to the right about
عذر کسی را خواستن
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
to send off
U
مشایعت کردن
to send off
U
فرستادن
send away for something
<idiom>
U
تقاضا نامه نوشتن
send
U
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send-off
U
همراهی
send-up
U
بزندان فرستادن
send-off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-off
U
اخراج بازیگر
send up
U
زندانی کردن
send up
U
بزندان فرستادن
send
U
فرستادن
send
U
روانه کردن
send away
U
جواب دادن
send away
U
روانه کردن
send
U
گسیل داشتن
send
U
اعزام داشتن
send
U
ارسال داشتن
send
U
مرخص کردن
send
U
ارسال نمودن
send down
U
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
send down
U
اخراج کردن
send-off
U
مشایعت کردن
send off
U
ایین بدرود ودعای خیر
send off
U
همراهی
send off
U
مشایعت کردن
send away for
U
سفارش دادن
send off
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send on
U
جداگانه فرستادن
send only
U
فقط فرستادنی
send off
U
اخراج بازیگر
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
send-up
U
زندانی کردن
send-off
U
ایین بدرود ودعای خیر
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
send in
U
فرستادن
send in
U
رهسپار کردن
send-ups
U
زندانی کردن
send-ups
U
بزندان فرستادن
to send something to my friend
U
چیزی را به دوستم فرستادن
Can you send a mechanic, please?
U
آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
send someone packing
<idiom>
U
گفتن ترک کسی
to send a message to somebody
U
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
send yaghting
U
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
send-offs
U
مشایعت کردن
send-offs
U
همراهی
send-offs
U
ایین بدرود ودعای خیر
send-offs
U
حرکت اسبها از دروازه شروع
send-offs
U
اخراج بازیگر
clear to send
U
ترخیص به ارسال
send only device
U
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
to send back
U
برگرداندن
to send back
U
پس فرستادن
send back
U
برگرداندن
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
to send for a person
U
عقب کسی فرستادن
to send for a person
U
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
to send in one's papers
U
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
send back
U
پس فرستادن
to send down rain
U
باران فرستادن
to send a message
U
پیام فرستادن
to send a message
U
پیغام د ادن
send word for him
U
پیغام برای او بفرستید
send on duty
U
مامور کردن
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
send in one's paper
U
استعفای خود را دادن
send round
U
دور زدن
send round
U
فرستادن
send sailing
U
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
Send To command
U
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
send word
U
پیغام دادن
send word
U
خبر دادن
send a letter
U
کاغذ بدهید
send a letter
U
نامهای بفرستید
please send me the p papers
U
خواهشندم سوابق یاپرونده انرابرای من بفرستید
to send to grass
U
زمین زدن
to send to the press
U
برای چاپ فرستادن
to send to glory
U
کشتن
to send someone packing
U
عذر کسیراخواستن
to send word
U
پیغام دادن
to send word
U
خبردادن
i will send him my book
U
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
to send mad
U
دیوانه کردن
Send them in two at a time .
U
آنها رادو تا دوتابفرست تو
to send someone packing
U
کسیرا روانه کردن
to send to glory
U
راحت کردن
to send out an odour
U
بو دادن
to send to grass
U
بچرافرستادن
Can you send a breakdown lorry, please?
U
آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
keyboard send receive
U
صفحه کلید ارسال- پذیرش
automatic send/reciever
U
ارسال و دریافت خودکار
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
to send things flying
U
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to send soldiers into the streets
U
سربازان را به خیابانها فرستادن
To drive (send) somebody mad.
U
کسی را دیوانه کردن
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
U
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat .
U
کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com