English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real estate U مستغل
real estate U املاک و مستغلات
real estate U مال غیرمنقول
real estate U خرید زمین
real estate U معاملات زمین
real estate U مستغلات
real estate U زمین
real estate U املاک و ساختمان
real estate U ملک
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
real estate tax U مالیات بر مستغلات
real estate broker U واسطه املاک
agency U نماینده
agency U وکالت
agency U کارگزاری
agency U نمایندگی
agency U پیشکاری دفترنمایندگی
agency U وساطت
agency U گماشتگی ماموریت
using agency U مقام استفاده کننده
using agency U یکان استفاده کننده
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
agency U عامل
agency U اژانس شعبه
agency U دایره
agency U قسمت
agency U واسطه
agency U کارگزار دلال
agency U عاملیت
claimant agency U شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
news agency U آژانس خبری
news agency U بنگاه خبرگزاری
claimant agency U اداره کارپردازی
agency of communications U شعبه ارتباطات
agency of communications U منبع ارتباط
employment agency U آژانسکاریابی
advertising agency آژانس تبلیغاتی
travel agency U اژانس مسافرتی
travel agency U اژانس مسافری
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
executing agency U مقام اجرا کننده
travel agency U آژانس مسافرتی
translation agency U دفتر ترجمه
free agency U فاعل مختاری
forwarding agency U نمایندگی حمل و نقل
financial agency U اداره مالیه
financial agency U اداره دارایی
executing agency U شعبه اجرایی
translation agency U دارالترجمه
operating agency U شعبه عامل
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
operating agency U قسمت اجرایی
translation agency U موسسه ترجمه
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
international atomic energy agency U اژانس بین المللی انرژی اتمی
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
estate at will U اجاره مشروط
one third of estate U ثلث
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
one third of estate U ثلث ترکه
estate U حالت
estate U وضعیت
estate U دسته طبقه
estate U دارایی
estate U املاک
estate U ماترک
estate U دارائی فردمتوفی
estate U دارائی
third estate U عوام
estate U ملک
estate of a deceased U ترکه
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
estate tax U مالیات بر املاک
estate tax U مالیات مستغلات
estate in reversion U هبه قابل رجوع از جانب واهب
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
estate of a deceased U ماترک
estate in common U اشتراک در مالکیت زمین
estate for life U حق عمری
one thrid of the estate U ثلث ترکه
life estate U حق عمری
life estate U عمری
trading estate U ملکتجاری
fourth estate U رکن چهارم مشروطیت
fourth estate U نشریات ملی
fourth estate U مطبوعات عمومی
partition of an estate U افراز ملک
estate in remainder U تملک معلق
housing estate U محوطهی خانه سازی
equitable estate U عین مرهونه
distribution of the estate U تقسیم ترکه
industrial estate U محوطهصنعتی
estate agent U فروشندهزمینوملک
administration of estate U اداره ترکه
equitable estate U در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
winding up an estate U تقسیم مال بین غرماء
estate by curtesy U میراث قانونی زوج
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
estate duty U مالیات بر ارث
separate estate U اموال شخصی زن
estate in fee U مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
estate in dower U میراث قانونی زوجه
estate in common U مالکیت مشاع
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
estate for years U حق رقبی
estate duty U مالیات ارث
estate cars U اتومبیل استیشن
original and derivative estate U مال اصلی و مال فرعی
original and derivative estate U اصل مال یا نمائات یا منافع ان
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
estate in joint tenancy U واگذاری مشاع
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
real <adj.> U درست
real will U نظریه اراده واقعی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real <adj.> U شایسته
the seeming and the real U نماوحقیقت
real <adj.> U مناسب
the seeming and the real U فاهروباطن
real <adj.> U صحیح
real value U ارزش واقعی
real U راستین
real U غیر پولی
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real U واقعی موجود
real U واقعی
real U حقیقی
real U بی خدشه صمیمی
real U غیر مصنوعی طبیعی
real U اصل
real numbers U اعداد واقعی
real numbers U اعداد حقیقی
real time U انی
real time U بلادرنگ
real time U زمان حقیقی
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
real number U عدد حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real mode U حالت واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real memory U حافظه واقعی
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real world U دنیایحقیقی
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
real time U بازده فوری
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
She was a real beauty. U یک تکه ماه بود
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
real time U بلا درنگ
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real address آدرس حقیقی
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address U آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real address آدرس واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
real sector U بخش واقعی
real action U دعوی غیر منقول
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real power U توان موثر
real wage U مزد واقعی
real storage U انباره واقعی
real storage U حافظه حقیقی
real power U توان حقیقی
real account U حساب خرید املاک
real score U نمره واقعی
real image U تصویر حقیقی
real income U درامد واقعی
real gas U گاز حقیقی
real function U تابع حقیقی
real fluid U سیال واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real property U اموال غیرمنقول
real constant U ثابت حقیقی
real capital U سرمایه واقعی
real property U دارایی غیر منقول
real costs U هزینههای واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real time clock U ساعت بلادرنگ
real time input U ورودی بلا درنگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com