Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ready mixed concrete
U
بتن اماده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ready mixed paints
U
رنگهای مخلوط اماده
transit mixed concrete
U
بتن اماده
mixed up
U
گیجشدن قاطیکردن
mixed
U
امیخته
mixed
U
درهم
mixed
U
مخلوط
mixed
U
قاتی
mixed
U
یکان مختلط
mixed
U
توام
mixed
U
مختلط
(get or become) mixed up
<idiom>
U
گیج شدن ،سردرگم شدن
mixed
U
مرکب
get mixed up
<idiom>
U
گیج شدن
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
mixed crystal
U
کریستال مخلوط
mixed crystal
U
کریستال امیخته
mixed bag
U
جورواجور
mixed flow
U
جریان مرکب
mixed gas
U
گاز امیخته
mixed gas
U
گاز مخلوط
mixed ability
کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
mixed foursome
U
بازی گلف دو تیم دو نفره زن و مرد
mixed bathing
U
اب تنی مرد و زن با هم
applied or mixed
U
ریاضیات علمی
mixed air
U
توام هوا
mixed grill
U
نوعیغذایکبابی
mixed farming
U
مزرعهمخصوصکاشتمحصولونگهداریحیوانات
mixed blessing
U
کمکحاللذتبخشودرعینحالگاهیمشکلساز
mixed environment
U
محیط درهم
mixed bag
U
هرچیز قاتی پاتی
mixed bag
U
آش شله قلمکار
mixed glue
U
چسب مخلوط
mixed glue
U
چسب ترکیبی
mixed pairs
U
مسابقه تیمهای اسکیت دونفره زن و مرد
mixed number
U
عددمختلط
mixed number
U
عدد امیخته
mixed graze
U
توام زمین
mixed number
U
عدد مرکب
mixed tides
U
کشندهای امیخته
mixed mode
U
باب امیخته
mixed marriage
U
پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
mixed laws
U
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
mixed policy
U
بیمه نامه مختلط
mixed reinforcement
U
تقویت مختلط
mixed semiconductor
U
نیمرسانای مخلوط
mixed goods
U
کالاهای مختلط
mixed government
U
حکومت مختلط
random mixed
U
مخلوط شدن به طور شانسی
mixed system
U
نظام مختلط
mixed strategy
U
استراتژی ترکیبی
mixed strategy
U
استراتژی مختلط
mixed government
U
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
mixed school
U
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
mixed highs
U
بسامدهای زیاد مخلوط شده
mixed doubles
U
پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
mixed economies
U
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economy
U
اقتصاد مختلط
mixed doubles
U
دونفره مختلط
mixed economy
U
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economies
U
اقتصاد مختلط
mixed cell refernce
U
ارجاع سل ترکیبی
mixed mode macro
U
درشت دستور امیخته باب
mixed mode experssion
U
عبارت امیخته یاب
mixed radix notation
U
نشان گذاری امیخته مبنا
mixed cycle engine
U
موتور سرسرخ
mixed crude oil
U
نفت خام مخلوط
mixed cerebral dominance
U
برتری نامتمایز مخ
mixed column line chart
U
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line graph
U
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
ready
U
حاضربه تیر حاضر باشید
ready
U
خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready
U
مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready for use
U
اماده بهره برداری
ready
U
که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready for use
U
اماده مصرف
ready
U
قبضه حاضر
ready
U
حاضر به کار
get ready
U
اماده کردن
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
get ready
U
حاضر شدن
get ready
U
حاضر کردن یا شدن
ready
U
اماده کردن
ready
U
اماده
ready
U
مهیا کردن حاضر کردن
When will they be ready?
U
چه وقت آنها حاضر میشود؟
get ready
<idiom>
U
آماده شدن از
Are you ready to go?
U
حاضرید برویم ؟
As you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
ready use
U
اماده مصرف
ready use
U
دم دستی
Since you are not ready ...
U
چونکه هنوز آماده نیستی...
dinner is ready
U
است
dinner is ready
U
ناهاراماده
ready to die
U
اماده برای مرگ
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
ready reservist
U
جزو احتیاط اماده به خدمت
ready witted
U
بافراست
ready witted
U
تیز هوش
ready wit
U
حاضر جوابی
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
Please have my bill ready.
لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
rough and ready
<idiom>
U
زبروخشن ولی موثر
make ready
U
حاضر شدن
mission ready
U
اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
mission ready
U
اماده پرواز
ready-made
U
اماده
He has a ready pen.
U
قلم شیوا وروانی دارد
make ready
U
اماده کردن
I am ready to compromise.
U
کارها روبراه است
he is ready at excuses
U
اماده است
he is ready at excuses
U
برای بهانه انگیزی
ready service
U
اماده به کار
I am always ready to help my friends.
U
همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
ready made
U
اماده
ready to die
U
اماده مردن
not operationally ready
U
از کار افتاده
ready service
U
اماده به استفاده فوری
rough and ready
U
سریع العمل
ready line
U
خط انتظار
ready rack
U
قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
ready line
U
صف پشت خط اتش
ready missile
U
موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
ready room
U
اطاق توجیه
ready position
U
وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
ready position
U
حاضربه تیراندازی
combat ready
U
اماده به رزم
ready money
U
پول نقد
ready position
U
حالت حاضر به تیر
ready money
U
پول فراهم شده
ready for operation
U
اماده کار
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
ready for duty
U
اماده خدمت
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
operationally ready
U
حاضر به کار
operationally ready
U
حاضر به عملیات
operationally ready
U
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
ready acceptance
U
حسن قبول
ready for duty
U
اماده انجام وفیفه
ready money
U
پول موجود
combat ready
U
دارای امادگی رزمی
rough and ready
U
خشن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
ready for duty
U
اماده کار
ready for assembly
U
اماده جهت نصب
data set ready
U
امادگی مجموعه داده ها
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
Cash . Ready money .
U
وجه نقد
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
ready to pay at any moment
U
دست به کیسه
to give a ready consent
U
زود
to give a ready consent
U
رضایت دادن
ready for cinnection to the mains
U
اماده جهت اتصال به شبکه
to give a ready consent
U
بی درنگ رضایت دادن
heat ready indicator
U
چراغتعینگرما
ready-mix truck
U
کامیون بتون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
To prepare something. To get somethings ready.
U
چیزی را حاضر کردن
ready-mix truck
U
تراک میکسر
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
ready-mix truck
U
کامیون مخلوط کن
[ساخت و ساختمان]
[حمل و نقل]
ready solubility in water
U
امادگی برای زودحل شدن دراب
camera ready copy
U
کپی اماده تکثیر
data terminal ready
U
امادگی ترمینال داده
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
concrete
U
بتن ریختن با بتن اندود کردن
concrete
U
بابتن ساختن سفت شدن
concrete
U
ساروج کردن
concrete
U
: سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
concrete
U
بتن ساختن
concrete
U
بتنی کردن
concrete
U
ساروج شنی
concrete
U
بتون
concrete
U
سفت
concrete
U
بهم چسبیده
concrete
U
اسم ذات
concrete
U
: واقعی
concrete
U
عینی
concrete
U
محسوس
concrete
U
بتن
shock concrete
U
بتن ضربهای
shock concrete
U
بتن ضرب دیده
site concrete
U
بتنی که در پای کار ساخته شود
vacuum concrete
U
بتن مکیده
spun concrete
U
بتن تنیده
spun concrete
U
بتن پیش تنیده
structural concrete
U
بتن ساختمانی
structural concrete
U
بتن سازهای
cast concrete
U
بتن ریخته گی
cast concrete
U
ریختن
cast concrete
U
بتن ریختن
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
saw dust concrete
U
بتن خاک اره
rubble concrete
U
بتن قلوه سنگ
concrete intelligence
U
هوش عینی
concrete gun
U
دستگاه تزریق بتن
concrete floor
U
طاق بتنی
concrete erosion
U
فرسایش بتن
concrete dam
U
سد بتنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com