Perdic | radiant | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 27 (3 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	radiant U	تابناک
	radiant U	متشعشع
	radiant U	پر جلا درخشنده
	radiant U	شعاعی
	radiant U	ساطع
	radiant U	تشعشع کننده حرارتی
	radiant U	دستگاه پخش کننده حرارت
	radiant U	تابان
	radiant U	گسترده
	radiant U	شعاع گستر درخشان
	radiant U	نورباران

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	radiant look U	نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
	radiant heat U	گرمایی که پرتووارازجسمی بیرون اید
	radiant heat U	گرمای تابنده
	radiant intensity U	شدت تابش
	radiant power U	شاره تابان
	radiant heater U	گرم کنندهگسترده
	radiant flux U	شار تابشی
	radiant flux U	شاره تابان
	radiant energy U	نیروی موجی
	radiant energy U	انرژی تابشی
	radiant exposure U	پخش حرارت یا انرژی حرارتی
	radiant exposure U	وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی
	radiant flux U	درجه نشر و تراوش نیروی موجی
	radiant energy density U	چگالی انرژی تابشی
	radiant tube heating U	گرمایش لوله تابان
	Her face wreathed in smile . Her face broke into a radiant smile . U	گل از گلش شکفت

Recent search history

Forum search