English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quantum of action U مقدار اثر
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U کوانتوم کنش
quantum of action U ثابت پلانک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quantum U ذره
quantum U پله
quantum U مبلغ
quantum U درجه میزان
quantum U اندازه
quantum U کمیت
quantum U مقدار
quantum U کوانتوم
quantum U بسته دادهای که نامش از سیگنال مقدار گذاری شده باشد
virtual quantum U کوانتوم مجازی
quantum mechanics U مکانیک کوانتومی
light quantum U photon
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
time quantum U ذره زمانی
light quantum U کوانت نور
light quantum U کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
quantum leap U پیشرفتبسیاربزرگ
quantum electrodynamics U الکترودینامیک کوانتومی [فیزیک]
quantum state U حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
quantum theory U مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum physics U مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum yield U بازده کوانتایی
quantum number U عدد کوانتومی
quantum of energy U کوانتوم انرژی
quantum optic U اپتیک کوانتومی
quantum sufficit U چندان که بس باشد
energy quantum U کوانتوم انرژی
quantum sufficit U بمقدارکافی
quantum statistics U امار کوانتومی
quantum state U ویژه حالت
quantum phonomenon U پدیده کوانتومی
quantum theory U تئوری کوانتوم
quantum theory U نظریه کوانتومی
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
quantum yield U بهره کوانتومی
quantum valebat U هر قدر می ارزید
quantum of energy U مقدارکارمایه
equatorial quantum number U عدد کوانتومی استوایی
radial quantum number U عدد کوانتومی شعاعی
quantum wave equation U معادله کوانتومی موج
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
subsidiary quantum level U ترازهای کوانتومی فرعی
quantum libet or placet U بمقداری که لازم است
allowed quantum state U حالت کوانتومی مجاز
magnetic quantum number U عدد کوانتومی مغناطیسی
intrinsic quantum number U عدد کوانتومی ذاتی
main quantum number U عدد کوانتومی اصلی
quantum libet or placet U باندازه لازم
principle quantum number U عدد کوانتومی اصلی
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
appropriate action U اقدام مقتضی
self action U خود عملی
immediate action U عکس العمل فوری
right of action U حق اقامه دعوی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق ترافع
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
immediate action U عملیات فوری
action U اثر
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U جنبش
action U اژیرش
action U سهم سهام شرکت
action U تمرین
action U جریان حقوقی تعقیب
action U کنش
action U کردار
action U کار
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U جریان
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U پیکار
action U اشغال نیروهای جنگی
action U گزارش وضع
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U جنگ
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U عمل انجام شده
action U جنبش حرکت
out of action U از نبرد خارج شده
out of action U خارج ازنبرد
out of action U خراب
out of action U غیر فعال
self action U عمل فی نفسه
action U بازی
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U اقدام
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی منقول
personal action U دعوی شخصی
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action U دعوی مالکیت
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action U اقدامات تامینی
preventive action U اقدامات احتیاطی
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
quick action U عمل انی ماسوره
speed of action U درجه تندی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
industrial action U عملوکارصنعتی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
speed of action U سرعت حرکت
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
He is a man of action. U مردعمل است
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
quick in action U فرز
quick in action U چابک
quick in action U جلد
reflex action U عمل غیر ارادی
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
scene of action U صحنه عملیات
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
speed of action U تندی
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
quick action U عمل ضربتی انی
delay action U عملیات تاخیری
concerted action U عمل مشترک
column action U عمل ستونی
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
civil action U دعوی مدنی
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chos in action U حق بالقوه
chos in action U حق دینی
characteristic action U عامل مشخصه
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
comulative action U اثرات کلی
delay action U عمل تاخیری
cutting action U قدرت سنگ زنی
cross action U علیه وی اقامه کند
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action U دعوی متقابل
action in personam U دعوی بر علیه شخص
criminal action U دعوی جزایی
corrosive action U اثر خورندگی
corrosive action U اثر خوردگی
comulative action U اثر عمومی
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
action statement U دستورالعمل اقدام
action research U پژوهش عمل نگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com