Perdic | public trial | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	public trial U	دادرسی علنی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	to go t. a trial U	محاکمه شدن
	trial U	ازمایش
	trial U	سعی
	trial U	کوشش
	trial U	رنج
	trial U	ازمایش امتحان
	trial U	دادرسی
	trial U	امتحان
	trial U	امتحان کردن
	trial U	ازمایش کردن ازمایشی
	he was on his trial U	او را محاکمه میکردند
	trial U	مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
	trial U	محاکمه محاکمه کردن
	trial U	محاکمه
	new trial U	اعاده دادرسی
	trial U	تست
	trial U	آزمون
	trial U	آزمایش
	trial U	امتحان
	re trial U	اعاده دادرسی
	new trial U	محاکمه جدید تجدید محاکمه
	trial attorney U	وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
	trial and erroe U	سعی وامتحان
	trial and erroe U	ازمایش و خطا
	acceptance trial	آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
	catch trial U	کوشش مچ گیری
	committed for trial U	تسلیم متهم به دادگاه
	day of the trial U	روز محاکمه
	to undergo a trial U	محاکمه شدن
	trial and error U	روش ازمایش و خطا
	trial and error U	کوشش و خطا
	trial balance U	ترازنامه ازمایشی
	trial attorney U	وکیل محاکمه
	trial at the bar U	محاکمه
	trial balance U	تراز ازمایشی
	trial and error U	ازمایش و خطا
	trial and error U	روش کورمالی
	trial and error U	ازمایش ولغزش
	to buy on trial U	بشرط امتحان خریدن
	to put somebody on trial U	کسی را محاکمه کردن
	to make a trial of U	ازمودن
	to make a trial of U	امتحان کردن
	one trial learning U	یادگیری یک کوششی
	trial offer U	عرضه ازمایشی
	speedy trial U	دادرسی فوری
	time trial U	مسابقه دوتمرینی
	time trial U	رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
	ex parte trial U	دادرسی غیابی
	field trial U	مسابقه تازیهای شکاری
	He was put on trial. U	او محاکمه شد. [حقوق]
	trial balloon <idiom> U	یک دستی زدن
	summary trial U	محاکمه اختصاری
	trial and error U	ازمون و خطا
	shaft beyond trial well U	چاه پیشکار
	trial court U	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
	trial order U	سفارش ازمایشی
	trial rate U	درصد ازمایش یک محصول
	trial shot U	گلوله ازمایشی
	trial shot U	تیر ازمایشی
	trial shot U	تیر قلق گیری
	trial trip U	مسافرت ازمایشی یا امتحانی
	trial run U	استفاده ازمایشی
	trial runs U	استفاده ازمایشی
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	trial on technicalities U	رسیدگی شکلی
	show trial U	محاکمهعلنی
	trial function U	تابع ازمایشی
	trial hole U	چاه ازمایشی
	trial elevation U	درجه مربوط به شروع تیر موثر
	trial jury U	هیئت منصفه
	trial lawyer U	وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
	trial on merits U	رسیدگی ماهوی
	trial elevation U	درجه ازمایشی
	trial hole U	گمانه
	detention pending trial U	توقیف احتیاطی
	vicarious trial and error U	کوشش و خطای نمادی
	trial on procedural matters U	رسیدگی شکلی
	trial and error learning U	یادگیری از راه کوشش و خطا
	detention pending trial U	حبس موقت
	trial in presence of the parties U	دادرسی حضوری
	The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> U	دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
	public U	ملی
	public U	ملت
	public U	روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
	public U	متن یا برنامهای که حق کپی ندارد و توسط هر کسی قابل کپی کردن است
	public U	رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
	public U	عامه
	public U	همگانی ملی
	public d. U	زمین خالصه
	public U	اجتماعی
	public U	عموم
	public U	عامه اشکار
	public a U	وکیل عمومی
	public U	مردم
	public U	همگانی
	public U	عمومی
	public U	سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
	public U	آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
	the public U	عموم مردم
	in public U	علنی
	the public U	عامه
	public U	همگان
	in public U	علنا"
	public sale U	حراج
	public sale U	مزایده
	public road U	شارع عام
	public ownership U	ملک خالصه
	public property U	مال عمومی
	public policy U	سیاست عمومی
	public servant U	مستخدم دولت
	public servant U	خادم ملت
	public servant U	مستخدم عمومی
	public servant U	کارمنددولت
	public service U	خدمت بجامعه
	public traffic U	رفت و امد همگانی
	public service U	استخدام دولتی
	public services U	خدمات عمومی
	public services U	بریات عمومیه
	public place U	مکان عمومی
	public place U	محل عمومی
	public life U	زندگی در سیاست
	public life U	زندگی سیاسی
	public meeting U	تجمع
	public meeting U	اجتماع
	public mischief U	جرم علیه جامعه
	public mischief U	جرمی که مضر به حال جامعه باشد
	public monopoly U	انحصار دولتی
	public morals U	اخلاق حسنه
	public network U	شبکه عمومی
	public domain U	ملک خالصه
	public order U	نظم عمومی
	public ownership U	مالکیت عمومی
	public ownership U	مالکیت دولتی
	public library U	کتابخانه عمومی
	public enterprise U	مدیریتومالکیتعمومی
	public utilities U	تسهیلات عمومی
	public utilities U	خدمات عمومی مانند اب
	public utilities U	برق و ...
	public utility U	کار عام المنفعه
	public utility U	عام المنفعه
	public warehouse U	انبار عمومی
	public holiday U	تعطیلیعمومیورسمی
	the public voice U	عمومی
	the public voice U	ارا
	the public purse U	خزانه ملی
	quasi public U	نیمه دولتی
	quasi public U	نیمه عمومی
	the public are hereby notified U	بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
	public notice U	آگهی به مردم
	public convenience U	توالتعمومی
	public bar U	اتاقیدرمشروبقروشیبامبلمانساده
	public session U	جلسه علنی
	public ship U	ناو دولتی
	public ship U	کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
	public spirit U	خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
	public spirited U	دارای روحیه اجتماعی
	to make public U	افشا کردن
	public spiritedly U	ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
	public spiritedness U	خیر خواهی مردم
	public spiritedness U	خیرخواهی عموم
	public spiritedness U	میهن پرستی
	public submission U	مناقصه رسمی
	to make public U	فاش کردن
	public treasury U	بیت المال
	to make public U	اشکار یا علنی کردن
	public garden U	باغچهعمودی
	general public U	عامهمردم
	the american public U	مردم امریکا
	notary public U	دفتر ثبت
	public defender U	وکیل تسخیری
	public works U	کارهای ساختمانی همگانی
	public works U	فواید عامه
	public works U	امورعام المنفعه
	public works U	تاسیسات عام المنفعه
	public school U	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
	public relations U	روابط عمومی
	public prosector U	دادستان
	public prosector U	مدعی العموم
	notary public U	صاحب محضر
	notary public U	دفتر اسناد رسمی
	notify the public U	به اطلاع عموم رساندن
	public baths U	استخر عمومی
	in the sight of the public U	در ملاء عام
	in the sight of the public U	در انظار عمومی
	in the public view U	در ملاء عام
	public servants U	مامورین دولتی
	public welfare U	رفاه عمومی
	for the public good U	برای خیر عموم
	endowments to the public U	اوقاف عامه
	public opinion U	افکار عمومی
	public house U	کاروانسرا
	public prosecutors U	مدعی العموم
	public prosecutors U	دادستان
	public prosecutor U	مدعی العموم
	public prosecutor U	دادستان
	public corporation U	شرکت سهامی عام
	public company U	شرکت سهامی عام
	public companies U	شرکت سهامی عام
	public instractions U	معارف
	public-spirited U	میهن پرست