Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pseudo operation
U
شبه عمل
pseudo operation
U
عملواره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pseudo
U
کاذب
pseudo op
U
شبه عمل
pseudo
U
قلب
pseudo
U
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseudo
U
دروغین
pseudo-
U
مشلبه چیزی ولی نه اصل آن
pseudo martyr
U
ادم شهید نما
pseudo instruction
U
شبه دستورالعمل
pseudo digital
U
تولید شده توسط مودم و ارسالی روی خط وط تلفن
pseudo code
U
شبه کد
pseudo code
U
شبه دستورالعمل
pseudo christian
U
مسیحی نما
pseudo christ
U
مسیح کاذب دجال
pseudo christ
U
مسیح نما
pseudo base
U
شبه باز
pseudo adiabatic
U
شبکه ادیاباتیک
pseudo acid
U
شبه اسید
pseudo code
U
شبه برنامه
pseudo prophet
U
پیغمبر نما
pseudo penitent
U
شخص تائب نما
pseudo penitent
U
تائب ریاکار
pseudo prophet
U
پیغمبر دروغی
pseudo archaic
U
کهنه نما
pseudo random
U
قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
pseudo random
U
سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
pseudo hardware
U
شبه سخت افزار
pseudo random
U
رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود
pseudo random number
U
عدد شبه تصادفی
pseudo first order reaction
U
واکنش شبه مرتبه یک
pseudo isochromatic charts
U
تصورهای هم فام کاذب
operation immediate
U
اقدام سریع
come into operation
U
قابل اجرا شدن
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation
U
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation
U
قابل اجرا شدن
not operation
U
عمل نقض
not operation
U
عمل نفی
one way only operation
U
عملکرد فقط یک طرفه
or operation
U
عمل یا
one way only operation
U
عملکردتنها یک طرفه
co-operation
U
کار مشترک
to come into operation
U
قانونی درست شدن
co-operation
U
همکاری مشترک
operation
U
کارکرد
to come into operation
U
قابل اجراشدن
to come into operation
U
بکار افتادن
to come into operation
U
دایر شدن
to come into operation
U
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
U
قانون شدن
operation
U
به اجرا
operation
U
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
U
کارکردن با یک وسیله
operation
U
عمل جراحی
operation
U
به کارانداختن
operation
U
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
U
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
U
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
U
گردش جنبش
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
U
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
U
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
U
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
U
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
U
عمل کردن
operation
U
اداره
operation
U
وابسته به عمل عملکرد
operation
U
کار
operation
U
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
U
عمل
operation
U
عملکرد
operation
U
بهره برداری
operation
U
گردش
operation
U
عمل جراحی عمل
operation
U
گرداندن
operation
U
عملیات
operation
U
کار کردن
operation
U
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
privieged operation
U
عمل ممتاز
operation center
U
مرکز عملیات
parallel operation
U
عملکرد موازی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
parallel operation
U
عمل موازی
n adic operation
U
عمل N تاییN
operation research
U
تحقیق درعملیات
operation code
U
رمزالعمل
parallel operation
U
عملیات موازی
operation order
U
دستور عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیات
operation order
U
دستورعملیات
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
operation map
U
نقشه عملیات
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation manager
U
مدیر عملیات
point operation
U
عمل نقطهای
operation decoder
U
عمل شناس
operation decoder
U
عمل گشا
operation code
U
رمز عمل
operation code
U
کد عملیاتی
operation analysis
U
عمل کاوی
surgical operation
U
عمل جراحی
two way alternate operation
U
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
unary operation
U
عمل یگانی
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
unattended operation
U
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
U
عملکردبی مراقب
operation keys
U
کلیدهایعملیات
A surgical operation .
U
عمل جراحی
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
transformer operation
U
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation
U
عمل انتقال
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
binary operation
U
عمل دوتایی
[ریاضی]
ready for operation
U
اماده کار
rescue operation
U
عملیات نجات
revenue operation
U
عملکرد
serial operation
U
عمل نوبتی
serial operation
U
عملیات سری
string operation
U
عملیات رشتهای
string operation
U
عملکردرشتهای
surgical operation
U
دست کاری
symmetry operation
U
عمل تقارن
synchronous operation
U
عمل همگام
synchronous operation
U
عملیات همزمان
telephone operation
U
عملکرد تلفن
telephone operation
U
طرز کار تلفن کار تلفن
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation
U
چهارعمل اصلی
unattended operation
U
عملکرد بی مراقب
operation analysis
U
تحلیل عملکرد
furnace operation
U
طرزکار کوره
duplex operation
U
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation
U
عمل همزاد
destructive operation
U
عملیات مخرب
dagger operation
U
عمل خنجری
cycle of operation
U
جریان عمل جنگ افزار
cycle of operation
U
دوره عمل سلاح
conversational operation
U
عملیات محاورهای
contouring operation
U
فرم کاری
contouring operation
U
کار فرم دهی
continous operation
U
عملکرد پایدار
dyadic operation
U
عمل دوتایی
dyadic operation
U
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
furnace operation
U
عملکرد کوره
operation research
U
پژوهش عملیاتی
external operation
U
عملیات خارج از مملکت
external operation
U
عملیات خارجی
equivalence operation
U
عمل هم ارزی
emergency operation
U
کارکرد
emergency operation
U
بهره برداری اضطراری
arithmetic operation
U
عمل محاسباتی
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
dyadic operation
U
عملکرد دوتایی
continous operation
U
کار دائمی
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
boolean operation
U
عمل بولی
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation
U
عملیات بلوک
binary operation
U
عملکرد دودوئی
binary operation
U
عمل دودوئی
binary operation
U
عمل دودویی
bi conditional operation
U
عمل دوشرطی
base operation
U
عملیات پایگاهی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
boolean operation
U
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation
U
جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation
U
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
computer operation
U
عملیات کامپیوتر
computer operation
U
عملکرد کامپیوتری
component operation
U
عناصر عملیاتی
attended operation
U
عملکرد با مراقب
cesarian operation
U
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
boolean operation
U
عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation
U
عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation
U
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
autonomous operation
U
عملیات مستقل
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
autonomous operation
U
عملیات ازاد
global operation
U
عملیات سراسری
arithmetic operation
U
عمل ریاضی
molding operation
U
قالب کاری
molding operation
U
فرم کاری
method of operation
U
عملکرد
method of operation
U
طرز کار
method of operation
U
روش کار
no address operation
U
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
manual operation
U
عملیات دستی
manual operation
U
عمل دستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com