Perdic | progressive income tax | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 185 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	progressive income tax U	مالیات بر درامد تصاعدی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	progressive U	مترقی
	progressive U	ترقی خواه
	progressive U	تصاعدی جلو رونده
	progressive U	تصاعدی
	progressive U	پیشرو
	progressive U	تدریجی
	progressive U	پیش رونده
	progressive U	مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
	progressive relaxation U	ارمیدگی تدریجی
	progressive resistance U	مقاومت فزاینده
	progressive tax U	مالیات تصاعدی
	progressive ratio U	نسبت تصاعدی
	progressive wave U	موج پخش شونده
	present progressive U	ماضی قریب استمراری
	progressive rebate U	تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
	progressive rebate U	تخفیف تصاعدی
	progressive chess U	شطرنج سریع
	present progressive U	حال استمراری
	progressive assambly U	نصب تدریجی
	progressive attack U	پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
	progressive burning U	سوزش تدریجی
	progressive burning U	سوختن تدریجی خرج
	progressive cookery U	پخت تدریجی غذای یکان
	progressive taxation U	مالیات تصاعدی
	progressive education U	ازمون پیشرو
	progressive paralysis U	فلج تدریجی
	progressive matrices test U	ازمون ماتریسهای مدرج
	progressive tax system U	نظام مالیات تصاعدی
	advanced progressive matrices test U	ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
	standard progressive matrices test U	ازمون ماتریسهای مدرج معیار
	raven's progressive matrices test U	ازمون ماتریسهای مدرج ریون
	colored progressive matrices test U	ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
	but for income U	قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
	income U	عواید
	his income U	هر چه درامد داردخرج میکند
	mean income U	درامد متوسط
	income U	دخل
	income U	ریزش فهور
	income U	جریان
	income U	ورودیه جدیدالورود
	income U	مهاجر واردشونده
	income U	عایدات
	income U	عایدی
	income U	درامد
	personal income U	درامد سرانه
	personal income U	درامد شخصی
	permanent income U	درامد دائمی
	overseas income U	درامد از کشور یا کشورهای خارجی
	ordinary income U	درامد عادی
	notional income U	درامد خیالی
	present income U	درامد جاری
	per capita income U	درامد سرانه
	to rely on somebody for your income U	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
	median income U	درامد متوسط
	median income U	درامد میانی
	money income U	درامد پولی
	money income U	مزد و حقوق
	national income U	درامد ملی
	net income U	درامد خالص
	nominal income U	درامد اسمی
	nonmonetary income U	درامد غیر پولی
	notional income U	درامد فرضی
	present income U	درامد حال
	real income U	درامد واقعی
	real income U	مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
	redistribution of income U	توزیع دوباره درامد
	relative income U	درامد نسبی
	the p of income to expenses U	نسبت درامدبه هزینه
	rental income U	درامد ناشی از اجاره بها
	temporary income U	درامد موقتی
	taxable income U	درامد مشمول مالیات
	stream of income U	جریان درامد
	total income U	درامد کل
	psychic income U	درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
	psychic income U	درامد بی دردسر
	a modest income U	درآمدی متوسط
	income support U	پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
	windfall income U	درامد باد اورده
	wage income U	درامدمربوط بکار
	wage income U	درامد بشکل دستمزد
	unearned income U	درامد ازمبنایی جز کار
	unearned income U	درامد باد اورده
	transitory income U	درامدموقتی
	transitory income U	درامد انتقالی
	transfer income U	درامد انتقالی
	property income U	درامد ناشی از املاک ومستغلات
	supplementary income U	درامد تکمیلی
	live up to one's income U	به اندازه درامد خود خرج کردن
	imputed income U	درامد ضمنی
	income distribution U	توزیع درامد
	distribution of income U	توزیع درامد
	disposable income U	درامد دریافتی
	disposable income U	درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
	disposable income U	درامدقابل استفاده
	disposable income U	درامد قابل تصرف
	deferred income U	پیش دریافت درامد
	deferred income U	درامدهای انتقالی
	earned income U	درامد تحصیل شده
	earned income U	درامدکسب شده
	gross income U	درامد ناخالص
	flow of income U	گردش درامد
	flow of income U	جریان درامد
	fixed income U	درامد ثابت
	economic income U	درامد اقتصادی
	earned income U	درامدحاصله از کار
	deduction from income U	کسور درامد
	current income U	درامدیک دوره معین
	current income U	درامد یک سال مالی
	income taxes U	مالیات برعایدات
	income taxes U	مالیات بر درامد
	current income U	درامد جاری
	business income U	درامد خالص تجارتی
	bunched income U	درامد خدمات شخصی
	annual income U	درامد سالانه
	actual income U	درامد واقعی
	income tax U	مالیات بر درامد
	income tax U	مالیات برعایدات
	imputed income U	درامد انتسابی
	income effect U	اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
	income policy U	سیاست مربوط به درامدها
	income policy U	سیاست درامدی
	income per capita U	درامد سرانه
	income multiplier U	ضریب فزاینده درامد
	income velocity U	دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
	income effect U	تناسب خرید با درامد
	income forgone U	درامد صرف نظر شده
	income forgone U	درامداز دست رفته
	income leakage U	نشت درامد
	income leakage U	کسر درامد
	income determination U	تعیین درامد
	income velocity U	سرعت گردش پول
	income accounts	حساب های درآمد
	income analysis U	تحلیل درامد
	labor income U	درامدهای کار
	income and expenditure U	درامد و هزینه
	marginal income U	درامد نهائی
	I have a steady monthly income. U	درآمد ماهیانه ثابتی دارم
	size distribution of income U	توزیع درامد مقداری
	circular flow of income U	گردش دورانی درامد
	size distribution of income U	توزیع درامد برحسب مقدار
	negative income tax U	مالیات بر درامد منفی
	national income analysis U	تحلیل درامد ملی
	actual water income U	اب ورودی موثر
	national net income U	درامد خالص ملی
	absolute income hypothesis	فرضیه درآمد مطلق
	income velocity of money U	سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
	theory of income determination U	نظریه تعیین درامد
	uneven distribution of income U	توزیع نابرابر درامد
	theory of income distribution U	نظریه توزیع درامد
	unequal distribution of income U	توزیع نابرابر درامد
	national income determination U	تعیین درامد ملی
	personal income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	individual income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	circular flow of income U	جریان دوری درامد
	relative income hypothesis U	بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
	national money income U	درامد ملی پولی
	marginal utility of income U	مطلوبیت نهائی درامد
	disposable personal income U	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
	disposable personal income U	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
	income consumption curve U	مصرف
	permanent income hypothesis U	فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
	permanent income hypothesis U	این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
	permanent income hypothesis U	مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
	personal disposable income U	درامد قابل تصرف شخصی
	income consumption curve U	منحنی درامد
	income and expenditure approach U	مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
	functional distribution of income U	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
	income elasticity of demand U	کشش
	income elasticity of demand U	درامدی تقاضا
	property income tax U	مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
	relative income hypothesis U	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
	relative income hypothesis U	فرضیه درامد نسبی
	corporation income tax U	مالیات بر درامد شرکتها
	regressive income tax U	مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
	real national income U	درامد ملی به قیمت ثابت
	real national income U	درامد ملی واقعی
	net national income U	درامد خالص ملی
	debt income ratio U	نسبت قروض به درامد ملی
	nonneutralities of income taxation U	خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
	income elasticity of demand U	تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
	proportional income tax U	مالیات بر درامد تناسبی
	gross national income U	درامد ناخالص ملی
	net factor income from abroad	خالص درآمد عوامل از خارج
	With meager income . I am working all day for a mere pittance . U	با چندرغاز تمام روزکار می کنم