English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
erasable programmable read only memory U eprom
Other Matches
programmable memory U حافظه برنامه پذیر
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
read only memory U حافظه فقط خواندنی
read/write memory U حافظه خواندنی / نوشتنی
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
control read only memory U حافظه فقط خواندنی کنترلی
read-only memory (ROM) module U خواندنحافظه
electrically erasable read only memory U حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
electronically programmable U برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
programmable calculator U ماشین حساب قابل برنامه نویسی
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
programmable function key U یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable function keyboard U صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
user programmable terminal U ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
programmable function key U کلید برنامه پذیر
Read out the letter. Read the letter aloud. U نامه را بلند بخوان
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read only U تنها خواندنی
read only U فقط خواندنی
Read me right ... U من را درست درک بکن ...
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
to read out U بلند خواندن
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
read out U بازخوانی
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
read U وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read U وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U استنباط کردن
read U عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read U بازخواندن
read U رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read U تعبیر کردن
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read U کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read U خواندن
well read U اهل مطالعه و تحقیق
well read U با اطلاع
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
well-read U با اطلاع
read U اسکن کردن متن چاپ شده
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read U قرائت کردن
read U گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read U بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
he read other than distinctly U همه جورخوانده جز شمرده
i had a quiet read U که باارامش چیز بخوانم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
write once read many U چند باربخوان
he read other than distinctly U شمرده نخواند
read head U نوک خواننده
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
he can read the sky U ستاره شناس است
he cannot read or write U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read only storage U انباره فقط خواندنی
scatter read U دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
read/write U خواندن- نوشتن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read pulse U تپش خواندن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
read ink U ink nonreflective
read head U هد خواندن راس خواندن
scatter read U پراکنده خوانی
read head U نوک خواندن
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
write once read many U چند بار بازیاب
write once read many U یکبار نویس
read strobe U بارقه خواندن
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
deep read U بسیار خوانده
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
lip read U لب خواندن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
Read the story U فرم تریو
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read U شیر دادن
destructive read U خواندن مخرب
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
destructive read out U بازخوانی مخرب
deep read U با اطلاع
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
to sight-read something U از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
lip-read U لب خواندن
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
read/write head U هدخواندن- نوشتن
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read/write file U فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
to read people's hands U کف بینی کردن
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
To read someone s mind (thoughts). U فکر کسی را خواندن
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act <idiom> U به کسی هشدار دادن
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
scatter read gather write U خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
memory U خاطره
memory U حافظه دستگاه کامپیوتر
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
to the memory of U به یادبود
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory U حافظه
memory U یادگار یاد بود
memory U یاد
immediate memory U حافظه فوری
regenerative memory U حافظه باز زا
regenerative memory U حافظه احیاء کننده
remote memory U حافظه دور
rotating memory U حافظه چرخشی
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory U حافظه حقیقی
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
real memory U حافظه واقعی
recent memory U حافظه نزدیک
scratchpad memory U حافظه چرکنویسی
scratchpad memory U حافظه چرکنویس
add in memory اضافه کردن به حافظه
primary memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
within living memory U به یاد دارند
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory U حافظه فرار
virtual memory U حافظه مجازی
memory button U دکمهحافظ
memory cancel U پاککردنحافظه
to fail [memory] U وا ماندن [حافظه یا خاطره]
To revive a memory. U خاطره ای رازنده کردن
to fail [memory] U درماندن [حافظه یا خاطره]
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory U دکمهکمکنندهازحافظه
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory recall U دوبارهخوانیحافظه
memory key U کلیدحافظه
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
stack memory U حافظه پشتهای
shadow memory U شبه حافظه
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
secondary memory U حافظه ثانویه
search memory U حافظه جستجو
screw to the memory U بذهن سپردن
static memory U حافظه ایستا
to commit to memory U ازبرکردن
to stamp on the memory U در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory U ذهنی کردن
primary memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory U حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
addressed memory U حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
to escape one's memory U از خاطر رفتن
screen memory U خاطره پوشان
main memory U حافظه اصلی
cache memory U حافظه پنهانی
magnetic memory U حافظه مغناطیسی
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
low memory U فضای حافظه تا چند کیلوبایت
laser memory U حافظه لیزری
it escaped my memory U یادم رفت
internal memory U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
mass memory U حافظه انبوه
memory address U نشانی حافظه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com