Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
primary personality
U
شخصیت نخستین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
personality
U
شخصیت
personality
U
صفت شخص
personality
U
اخلاق و خصوصیات شخص
personality
U
وجود
personality
U
هویت
modal personality
U
شخصیت هنجاری
multiple personality
U
شخصیت چندگانه
personality assessment
U
ارزیابی شخصیت
personality disintegration
U
تلاشی شخصیت
personality disorder
U
اختلال شخصیت
personality disturbance
U
اختلال شخصیت
legal personality
U
شخصیت حقوقی
juridical personality
U
شخصیت حقوقی
anal personality
U
شخصیت مقعدی
to have a magnetic personality
U
شخصیت مغناطیسی داشتن
premorbid personality
U
شخصیت پیش مرضی
inadequate personality
U
شخصیت نابسنده
epileptoid personality
U
شخصیت صرعی
hysterical personality
U
شخصیت هیستریایی
personality integration
U
یکپارچگی شخصیت
personality inventory
U
پرسشنامه شخصیت
personality module
U
واحد شخصیت
psychopathic personality
U
شخصیت جامعه ستیز
schizoid personality
U
شخصیت اسکیزوئید
shut in personality
U
شخصیت بسته
paranoid personality
U
شخصیت پارانویای
prepsychotic personality
U
شخصیت پیش روان پریشی
personality type
U
سنخ شخصیت
personality trait
U
ویژگی شخصیت
split personality
U
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
personality structure
U
ساخت شخصیت
personality module
U
ماژول خاص
dual personality
U
شخصیت دوگانه
personality test
U
ازمون شخصیت
He is rich but is lacking in personality .
U
پولدار است ولی بی شخصیت است
california tests of personality
U
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
eysenck personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی ایسنک
maudsley personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی مادزلی
bernreuter personality inventory
U
پرسشنامه شخصیتی برن رویتر
sixteen factor personality questionnaire
U
پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
primary needs
U
نیازهای نخستین
primary
U
عمده
primary
U
اولیه
primary
U
مقدماتی اصلی
primary
U
ابتدایی مقدماتی
primary
U
نخستین
primary
U
ورودی
primary
U
اصلی
primary
U
مقدماتی نخستین
primary
U
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
U
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary
U
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary
U
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
U
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
U
ابتدایی
primary
U
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
U
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary
U
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary storage
U
حافظه اولیه
primary products
U
محصولات پایه
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever
U
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary reinforcement
U
تقویت نخستین
primary reinforcer
U
تقویت کننده نخستین
primary storage
U
انباره اولیه
primary standard
U
استاندارد اولیه
primary planets
U
سیارات عمده
primary memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary planets
U
سیارات کبار
primary position
U
موضع اصلی
primary position
U
موضع ابتدایی
primary processes
U
فرایندهای نخستین
primary productivity
U
فراوردگی نخستین
primary products
U
محصولات اولیه
primary wire
U
سیم ورودی
primary structure
U
ساختمان اصلی
primary structure
U
ساختمان اولیه
white primary
U
اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary covert
U
پرهایاولیه
primary marshalling
U
راهاولیه
primary mirror
U
آئینهابتدائی
primary root
U
ریشهاولیه
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary accused
U
متهم اصلی
primary material
U
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
primary memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary tenses
U
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track
U
شیار اولیه
primary track
U
شیار اصلی
primary treatment
U
تصفیه نخستین
primary treatment
U
پاکسازی نخستین
primary winding
U
سیم پیچ ورودی
primary zones
U
نواحی نخستین
primary school
U
دبستان
primary carbon
U
کربن نوع اول
primary cell
U
پیل ساده
primary center
U
مرکز عمده
primary center
U
مرکز اولیه
primary circuit
U
مدار ورودی
primary cluster
U
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance
U
شناختهای اولیه
primary cognizance
U
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil
U
پیچک راه انداز
primary colors
U
رنگهای نخستین
primary carbon
U
کربن 1 درجه
primary body
U
جسم اولیه
primary schools
U
دبستان
primary colours
U
رنگهای اصلی
primary education
U
اموزش ابتدایی
grounded primary
U
مدار ورودی زمینی
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
primary alcohol
U
الکل 1 درجه
primary alcohol
U
الکل نوع اول
primary amentia
U
نقص عقل نخستین
primary anxiety
U
اضطراب نخستین
primary armament
U
جنگ افزار اصلی
primary colors
U
رنگهای اصلی
primary inputs
U
دادههای اولیه
primary inputs
U
نهادههای اولیه
primary interest
U
مسئولیت اصلی
primary interest
U
هدف توجه اصلی
primary investment
U
سرمایه گذاری اولیه
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses
U
نقاط مادی اولیه
primary mission
U
ماموریت اصلی
primary motivation
U
انگیزش نخستین
primary industries
U
صنایع اولیه
primary hypertension
U
افزایش اولیه فشار خون
primary current
U
جریان ورودی
primary drive
U
سائق نخستین
primary electron
U
الکترون اولیه
primary emission
U
صدور اولیه
primary group
U
گروه نخستین
primary consumers
U
مصرف کنندگان نخستین
primary cosmic rays
U
تابش کیهانی
primary cosmic rays
U
پرتو کیهانی
primary mental deficiency
U
عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary mental abilities
U
تواناییهای عقلی نخستین
primary storage unit
U
واحد انبارش اولیه
gross primary product
U
تولید ناخالص نخستین
primary process thinking
U
اندیشیدن در فرایند نخستین
net primary production
U
تولید خالص نخستین
primary sensory area
U
ناحیه حسی نخستین
primary projection area
U
ناحیه فرافکنی نخستین
middle primary covert
U
پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores
U
مصرفکنندهاولیه
primary consumers: herbivores
U
گیاهخواران
primary vowel sounds
U
صداهای اصلی
primary diagonal
[matrix]
U
قطر اصلی
[ریاضی]
to act through primary agents
U
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary standard grade
U
خلوص استاندارد اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com