Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
power transmission
U
انتقال انرژی
power transmission
U
انتقال قدرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
d.c. high tension power transmission
U
انتقال فشار قوی دی . سی .
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
U
میل شدید به قدرت
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
transmission
U
ارسال
transmission
U
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission
U
اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission
U
وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
transmission
U
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission
U
فرافرستادن
transmission
U
ارسال پیام
transmission
U
مخابره
transmission
U
ارسال کردن
transmission
U
جعبه دنده
transmission
U
گیربکس
transmission
U
فرافرستی
transmission
U
ارسال داده یک بیت در هر زمان
transmission
U
که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission
U
مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission
U
مخابره کردن
transmission
U
تراگسیل
transmission
U
سخن پراکنی
transmission
U
انتقال
transmission
U
فرا فرستی
transmission
U
عبور
transmission
U
مخابره مخابرات
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission
U
مخابرات ارسال
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
end of transmission
U
انتهای مخابره
transmission shaft
U
شفت گیربکس
transmission system
U
شبکه انتقال
transmission system
U
دستگاه انتقالی
transmission system
U
سیستم انتقالی
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
transmission tower
U
برج انتقال
duplex transmission
U
مخابره دو رشتهای
duplex transmission
U
مخابره دورشتهای
digital transmission
U
انتقال رقمی
transmission of sound
U
انتقال یاعبورصدا
analog transmission
U
مخابره قیاسی
analog transmission
U
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
transmission cable
U
کابلانتقال
asymmetric transmission
U
روش ارسال داده که در مودم های سریع استفاده میشود
asynchronous transmission
U
انتقال غیرهمزمان
asynchronous transmission
U
مخابره ناهمگام
asynchronous transmission
U
مخابره غیرهمزمان
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
electricity transmission
U
انتقالالکتریسیته
worm transmission
U
گیربکس با چرخ دنده حلزونی
wireless transmission
U
انتقال بی سیم
video transmission
U
ارسال ویدئویی
data transmission
U
مخابره داده ها
data transmission
U
ارسال داده
asynchronous transmission
U
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
data transmission
U
مخابره داده
afferent transmission
U
هدایت اورانی
energy transmission
U
انتقال انرژی
polar transmission
U
مخابره قطبی
synchronous transmission
U
مخابره همگام
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
transmission case
U
جعبه دنده
transmission case
U
گیربکس
heat transmission
U
انتقال گرما
transmission dynamometer
U
توان سنج انتقالی
transmission error
U
خطای مخابره
transmission facility
U
وسیله انتقال
transmission factor
U
ضریب عبور
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
social transmission
U
انتقال اجتماعی
simplex transmission
U
مخابره ساده
serial transmission
U
مخابره سری مخابره نوبتی
parallel transmission
U
ارسال موازی
parallel transmission
U
انتقال موازی
parallel transmission
U
مخابره موازی
neutral transmission
U
مخابره خنثی
negative transmission
U
پخش منفی
positive transmission
U
پخش مثبت
light transmission
U
انتقال نور
isochronous transmission
U
ارسال داده آسنکرون روی خط سنکرون
information transmission
U
انتقال اطلاعات
image transmission
U
انتقال تصویر
serial transmission
U
ارسال سری
transmission grating
U
شبکه عبور
transmission rate
U
نرخ مخابره
transmission rate
U
سرعت مخابره
transmission security
U
تامین ارسال
transmission ratio
U
نسبت تبدیل جعبه دنده
transmission security
U
تامین ارسال پیام
error transmission
U
ارسال خطا
epicyclic transmission
U
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
epicyclic transmission
U
جعبه دنده اپی سیکلیک
transmission security
U
تامین مخابره
transmission shaft
U
محور انتقال
transmission oil
U
روغن جعبه دنده
transmission limit
U
محدوده فرافرستی
transmission line
U
خط انتقال
transmission line
U
خط مخابرهای
four speed transmission
U
گیربکس چهاردور
transmission line
U
سیم انتقال
transmission grease
U
گریس جعبه دنده
vestigial sideband transmission
U
پخش باند جانبی مانده
oil hydraulic transmission
U
گیربکس هیدرولیکی
velocity of energy transmission
U
سرعت انتقال انرژی
transmission electron micrograph
U
ریزنگار انتقال الکترون
asymmetrical sideband transmission
U
پخش باند جانبی مانده
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
half duplex transmission
U
مخابره دو نیم رشتهای
transmission of the electric current
U
انتقالفوریالکتریکی
transmission/reception of messages
U
دریافت
transmission/reception of messages
U
انتقالپیام
gear transmission ratio
U
نسبت دنده گیربکس
transmission level meter
U
دستگاه اندازه گیری سطح انتقال پگل مسر
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
microwave transmission lines
U
خطوط انتقال ریزموج
automobile gear transmission
U
گیربکس اتومبیل
balanced transmission line
U
سیم انتقال متقارن
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
high frequency transmission
U
انتقال فرکانس بالا
variable speed transmission
U
گیربکس پلهای
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
digital data transmission
U
ارسال دیجیتالی داده
transmission oil pump
U
پمپ روغن جعبه دنده
tubular transmission shaft
U
محور انتقال لولهای
tubular transmission shaft
U
لوله کاردان
integrate transmission line
U
خط انتقال مجتمع
integrate transmission system
U
سیستم انتقال مجتمع
line transmission error
U
خطای انتقال
main transmission shaft
U
محور انتقال اصلی
Hertzian wave transmission
U
انتقالموجافقی
internal transmission factor
U
ضریب انتقال داخلی
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
high-tension electricity transmission
U
امتدادبلندناقلالکتریسیته
high tension transmission line
U
خط انتقال فشار قوی
piv variable speed transmission
U
جعبه دنده با سرعت متغیر گیربکس "پی ای وی "
transmission of the rotary motion to the rotor
U
ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
high voltage transmission line
U
خط انتقال فشار قوی
high tension transmission tower
U
دکل انتقال فشار قوی
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
U
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
U
حذف توان کامپیوتر
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
U
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
U
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
U
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
U
توان از دست رفته
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
U
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
outside power
U
جریان خارجی
power saw
U
دستگاه اره
power
U
زور بکاربردن
e. power
U
قوه مجریه
e. power
U
نیروی اجرایی
power
U
توان برقی
power
U
نیرو
power
U
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
U
قوه
[ریاضی]
power
U
توان
[ریاضی]
to the power of
[three]
U
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
U
توان
power
U
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
دولت
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
in power
U
دارای اختیارات
power
U
قوه یا توان
power
U
برقی
power
U
درشت نمایی قدرت دوربین
power
U
اقتدار و اختیار
power up
U
روشن کردن
power
U
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
U
قدرت نیرو
power
U
شدت
power
U
توانایی
power
U
انرژی
power
U
قوه
power
U
دستگاه برقی
power
U
راندن
power up
U
برق
power saw
U
اره ماشینی
useful power
U
قدرت مفید
power
U
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power down
U
قطع برق خاموش کردن
will-power
U
قدرت اراده
will-power
U
عزم راسخ
power
U
زور
power
U
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
U
برتری
will-power
U
تصمیم
will-power
U
اراده
will power
<idiom>
U
قدرت
power on
U
روشن کردن
power i
U
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
U
قدرت
will to power
U
قدرت خواهی
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power
[over somebody/something]
U
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com