English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power stations U کارخانه برق
power stations U ایستگاه مولدنیرو
power stations U نیروگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stations U ایستگاه
stations U جایگاه
stations U مرکز
stations U جا درحال سکون
stations U وقفه
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
stations U ایستگاه اتوبوس وغیره
stations U یا مقصد استفاده میشود
stations U وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stations U سکون پاتوق
stations U توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations U استقرار یافتن
stations U پایگاه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U مستقرکردن
stations U محل ماموریت
stations U پاسگاه
stations U محل
stations U پست
stations U موقعیت اجتماعی وضع
stations U رتبه
stations U مقام مستقرکردن
stations U درپست معینی گذاردن
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
police stations U مرکز پلیس
police stations U کلانتری
police stations U ایستگاه پلیس
service stations U ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
filling stations U پمپ بنزین
gas stations U پمپ بنزین
tracking stations U ایستگاه ردیابی
space stations U ایستگاه فضایی
space stations U پایگاه فضایی
fire stations U مرکز اتش نشانی
fire stations U اداره اتش نشانی
fire stations U پست اتش نشانی
fire stations U ایستگاه اتش نشانی
weather stations U ایستگاه هوا شناسی
weather stations U ایستگاه هواشناسی
in power U دارای اختیارات
will-power U تصمیم
will-power U اراده
power saw U دستگاه اره
in power U صاحب مقام
power up U روشن کردن
power up U برق
e. power U نیروی اجرایی
e. power U قوه مجریه
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
useful power U قدرت مفید
useful power U توان مفید
will to power U قدرت خواهی
will-power U عزم راسخ
will-power U قدرت اراده
p in power to do something U عدم نیروبرای کردن کاری
outside power U جریان خارجی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power U قوه
power down U قطع نیرو
power down U قطع برق خاموش کردن
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power U قوه [ریاضی]
power i U طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power [over somebody/something] U قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will power <idiom> U قدرت
power saw U اره ماشینی
power on U روشن کردن
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U قدرت دیدذره بین
power U اقتدار سلطه نیروی برق
power U دولت
power U اقتدار و اختیار
power U راندن
power U انرژی
power U توانایی
power U شدت
power U قدرت نیرو
power U برق
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power U زور بکاربردن
power U درشت نمایی قدرت دوربین
power U برقی
power U دستگاه برقی
power U توان
power U قوه یا توان
power U نیرو
power U توان برقی
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power U خاموش کردن یک وسیله
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power U توان از دست رفته
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U قدرت
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U برتری
power U توان نیرو
power U توان [ریاضی]
to the power of [three] U به توان [سه] [ریاضی]
power U حذف توان کامپیوتر
power U زور
power stroke U مرحله قدرت
power steering U فرمان خودکار
power system U سیستم قدرت سیستم انرژی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
power rammer U زمین کوب مکانیکی
power spectrum U طیف توانی
radiant power U شاره تابان
power source U منبع قدرت
power slide U لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel U بیل مکانیکی
rated power U هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
reactive power U توان هرز
reactive power U توان غیر فعال
power shovel U ماشین خاک کش
power structure U ساخت قدرت
power transformer U مبدل تغذیه
predictive power U قدرت پیش بینی
power volleyball U والیبال قدرتی
power transformer U ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power user U کاربر پیشرفته
power transmission U انتقال انرژی
power transmission U انتقال قدرت
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret U برجک برقی
power test U ازمون قدرت
pulling power U نیروی کشش
power system U شبکه نیرو
power supplay U منبع قدرت
power supplay U منبع تغذیه
power supply U منبع تغذیه
tractive power U نیروی کشش
power supply U منبع انرژی
power supply U تامین کننده برق
power supply U مبدل برق
power surge U برق ناگهانی
power unit U پیش راننده
power cable U کابل جریان قوی
power factor U ضریب توان
power factor U ضریب قدرت
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward U فوروارد قوی
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel U سوخت
power function U تابع توان
power function U این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function U تابع توانی
power function U تابع قدرت
power hacksaw U اره کمانهای
power endurance U توان استقامت
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
power cable U کابل قدرت
power brake U ترمز سروو
power blower U دمنده برقی
power circuit U مدار توان
power consumer U مصرف برق
power consumption U مصرف قدرت
power consumption U مصرف برق
power dissipation U اتلاف قدرت
power distribution U پخش قدرت
power dive U شیرجه رفتن هواپیما
power dive U شیرجه
power dive U با استفاده از نیروی موتور طیاره
power hacksaw U کمان اره
power head U سر موتور
power of reservation U حق اعتراض
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
power outege U قطع قدرت
power outege U قطع برق
power output U توان خروجی
power pack U دستگاه تنظیم برق
power pack U جعبه تغذیه
power play U نقشه تهاجمی
power play U حمله دسته جمعی
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics U سیاست زور
power of production U نیروی تولید
power mower U چمن زن یا علف چین موتوری
power head U نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house U کارخانه برق
power installation U تاسیسات جریان قوی
power jack U جک
power law U قانون توانی
power level U تراز توان
power loss U اتلاف توان
power loss U تلف قدرت
power loss U گمگشتگی قدرت
power mains U شبکه جریان قوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com