English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power brake U ترمز سروو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
brake U ترمزکردن
d.c. brake U ترمز جریان دائم
brake U ضامن
brake U قطع درگیری
brake U درختستان
brake U عایق مانع
brake U ترمز کردن
brake U ترمز
brake U بیشه
internal brake U ترمز داخلی
brake lights چراغ های ترمز
brake rigging U اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
hub brake U ترمز چرخ
leaf brake U خم کن
magnetic brake U ترمز مغناطیسی
muzzle brake U دافع دهانه
muzzle brake U شعله پوش لوله توپ
brake pressure U نیروی ترمز
hoist brake U ترمز نقاله
hand brake U ترمز دستی
gear brake U ترمز سیستم انتقال
brake collar U رینگ ترمز
cane brake U نوعی ازعلف
cane brake U نیزار
brake wheel U ترمز چرخها
brake weight U لنگر
brake shoe U کفشک ترمز
brake lining U لنت ترمز
brake lining U مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake horsepower U توان مفید
brake horsepower U نیروی ترمز
disc brake U ترمز دیسکی
disc brake U ترمز صفحهای
electric brake U ترمز برقی
four wheel brake U ترمز چهار چرخ
foot brake U ترمز پایی
air brake U ترمز بادی
air brake U ترمز هوایی
air brake U ترمز کمپرسی
emergency brake U ترمز اضطراری
electromagnetic brake U ترمز مغناطیسی
electric brake U ترمز الکتریکی
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
front brake U ترمزجلو
brake wheels U چرخ های دندانه دار
aerodynamic brake U ترمزهوایی
rear brake U ترمزعصبی
brake wheel U چرخ دندانه دار
brake caliper U لنتترمز
brake handle U ترمزدستی
brake hose U شلنگترمز
brake lever U سطحترمز
brake valve U سوپاپ ترمز
brake pad U لایهترمز
brake pedal U ترمزپدال
brake fluid U روغن ترمز
brake van U عایقواگن
chain brake U عایقزنجیر
drum brake U ترمزحلقوی
dynamic brake U ترمزدینامیکی
brake cable U سیمترمز
prony brake U لگام پرونی
rock brake U بسفایج معمولی
steam brake U ترمز بخاری
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
cane brake U نیستان
prony brake U مهار پرونی
press brake U پرس خمشی
prony brake U ترمز پرونی
air brake pressurizer U فشرنده هوا
front wheel brake U ترمز چرخ جلو
brake actuating lever U اهرم ترمز
brake piston cup U رینگ پیستون ترمز
foot brake pedal U پدال ترمز
back pedalling brake U ترمز باگردش ازاد
air brake handle U دستهترمزهوایی
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
front brake lever U اهرم ترمزجلو
rear brake pedal U پدالترمزانتهایی
hand brake wheel U چرخترمزدستی
hand brake lever U اهرم ترمز دستی
flexible brake tubing U لوله قابل انعطاف ترمز
brake mean effective pressure U مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
to cut brake or beat a r U گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
brake shoe carrier U نگهدارنده کفشک ترمز
brake shoe ring U رینگ کفشک ترمز
back pedalling brake U ترمز مسیر ازاد
brake cross shaft U محور ترمز
load reaction brake U ترمز فشار باد
brake lifting magnet U ترمز مغناطیسی اسانسور
trailer brake valve U سوپاپ ترمز تریلر
brake expander mechanism U مکانیزم انبساط ترمز
brake expander cam U بادامک ترمز
trailer brake system U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
air brake pressure gage U مانومتر با ترمز هوایی
hand brake winding lever U سطحپیچاپیچترمزدستی
hand brake gear housing U دستهترمزموتورکابین
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
to the power of [three] U به توان [سه] [ریاضی]
power up U برق
p in power to do something U عدم نیروبرای کردن کاری
power U قوه [ریاضی]
useful power U قدرت مفید
power U زور
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down U قطع نیرو
power down U قطع برق خاموش کردن
power i U طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power on U روشن کردن
power saw U دستگاه اره
useful power U توان مفید
will to power U قدرت خواهی
power saw U اره ماشینی
e. power U نیروی اجرایی
e. power U قوه مجریه
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
in power U صاحب مقام
in power U دارای اختیارات
power [over somebody/something] U قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will power <idiom> U قدرت
outside power U جریان خارجی
will-power U قدرت اراده
will-power U عزم راسخ
will-power U تصمیم
will-power U اراده
power up U روشن کردن
power U توان [ریاضی]
power U قوه یا توان
power U توان
power U مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power U منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power U نیرو
power U توقف منبع تغذیه الکتریکی
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U حذف توان کامپیوتر
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power U راندن
power U خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power U دستگاه برقی
power U برقی
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U دولت
power U قوه
power U انرژی
power U توانایی
power U شدت
power U قدرت نیرو
power U درشت نمایی قدرت دوربین
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power U برق
power U توان برقی
power U قدرت
power U اقتدار سلطه نیروی برق
power U قدرت دیدذره بین
power U توان از دست رفته
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power U نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power U توان نیرو
power U برتری
power U زور بکاربردن
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power U تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power U اقتدار و اختیار
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power U خاموش کردن یک وسیله
rectangular power U قدرت راست روی
reflecting power U قدرت انعکاس
refractive power U قدرت شکست
power supply U منبع انرژی
power user U کاربر پیشرفته
resolution power U توان تفکیک
resolving power U توان تفکیک تلسکوپ
power transformer U ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
received power U توان دریافتی
real power U توان موثر
power transmission U انتقال قدرت
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret U برجک برقی
power unit U پیش راننده
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
power of attorney U وکالت نامه
tractive power U نیروی کشش
power volleyball U والیبال قدرتی
power transmission U انتقال انرژی
radiant power U شاره تابان
real power U توان حقیقی
reactive power U توان راکتیو
reactive power U توان واکنشی
reactive power U توان غیر فعال
reactive power U توان هرز
rated power U هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
pulling power U نیروی کشش
predictive power U قدرت پیش بینی
power transformer U مبدل تغذیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com