Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
potter wheel
U
صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
potter's wheel
U
چرخ کوزه گری
Other Matches
potter
U
دیگ ساز مزاحم شدن
potter
سفال گر
potter
کوزه گر
potter
U
مصدع شدن پرسه زدن
potter's clay
خاک کوزه گری
potter's clay
[خاک رس کوزه گری]
potter's clay
رس
potter oscillator
U
اوسیلاتور پاتر
potter lath
U
چرخ کوزه گری
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخ سمباده
third wheel
U
سومینچرخدنده
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
دوک نخ ریسی
wheel
U
چرخ نخ ریسی
four wheel
U
چهارچرخه
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
wheel
U
ساسایی
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
wheel
U
چرخ
wheel
U
دور
wheel
U
چرخش
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
گرداندن
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
گردش ناو
drive wheel
U
چرخدنده
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
trick wheel
U
چرخ سکان
centre wheel
U
چرخهمیانی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
adjustment wheel
چرخ متحرک
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
escape wheel
U
دندهخلاص
large wheel
U
چرخبزرگ
hand-wheel
U
چرخدستی
front wheel
U
چرخجلو
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
main wheel
U
چرخاصلی
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
trailing wheel
U
چرخ عقب
pitch wheel
U
چرخکوککردن
press wheel
U
چرخفشار
wheel spanner
U
چرخ کش
trick wheel
U
اطاق اسکان
turbine wheel
U
چرخ توربین
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator
U
نشانگر سکان
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel center
U
مرکز چرخ
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
worm wheel
U
پیچ حلزونی
wheel wright
U
چرخ ساز
water wheel
U
دولاب
water wheel
U
چرخاب
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
wheel bearing
U
بلبرینگ چرخ
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
rotating wheel
U
چرخهدوار
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
cog wheel
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel and deal
<idiom>
U
wheel trim
U
قالپاق
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
cast wheel
U
چرخ ریختگی
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
toothed wheel
U
چرخ دنده
grinding wheel
U
چرخ سنباده
ferris wheel
U
چرخ فلک
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
driving wheel
U
چرخ محرک
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
cup wheel
U
چرخ سمباده
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
fly wheel
U
چرخ لنگر
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
grinding wheel
U
چرخ سمباده
gear wheel
U
چرخ دنده
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
fly wheel
U
چرخ طیار
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
control wheel
U
صفحه کنترل
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
steering wheel
U
غربالک
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel
U
چرخ فرمان
steering wheel
U
رل
spare wheel
U
چرخ زاپاس
spinning wheel
U
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel
U
چرخ طیار
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
activity wheel
U
گردونه فعالیت
chain wheel
U
چرخ زنجیر
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel
U
چرخ دوار
buffing wheel
U
چرخ سنباده
buff wheel
U
چرخ سنباده
break wheel
U
چرخ قطع
brake wheel
U
ترمز چرخها
band wheel
U
چرخ تسمه خور
balance wheel
U
رقاص ساعت
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
ratchet wheel
U
اچار ضامن دار
ratchet wheel
U
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
U
چرخ ضامن
print wheel
U
چرخ چاپ
pin wheel
U
درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel
U
چرخ و فلک کوچک
persian wheel
U
دولاب
persian wheel
U
چرخاب
planet wheel
U
چرخ دنده چرخان بدورمحور
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
rear wheel
U
چرخ عقب
short wheel
U
خودرو شاسی کوتاه
the turn of a wheel
U
گردش چرخ
the rim of a wheel
U
دوره چرخ
the man at the wheel
U
راننده
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel
U
چرخ یدک
sprocket wheel
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
sprocket wheel
U
چرخ زنجیر
spoke wheel
U
چرخ پره دار
split wheel
U
چرخ نیمه یا نصفه
paddle wheel
U
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
split wheel
U
نیم چرخ
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
magnet wheel
U
چرخ رتور
idler wheel
U
چرخ طیار
gyro wheel
U
rotor gyro
toothed wheel
U
چرخه دندانه دار
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
impluse wheel
U
چرخ فشار مستقیم
hand wheel
U
چرخ دستی
magnet wheel
U
چرخ گردنده
idler wheel
U
چرخ هرزگرد
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
front wheel brake
U
ترمز چرخ جلو
French roulette wheel
U
چرخهقمارفرانسوی
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
tension pulley wheel
U
محلکشیدگیدندهای
steel safety wheel
U
فلزایمنیچرخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com