Perdic | petition to court of appeal | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	petition to court of appeal U	عرضحال استینافی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	petition to court of first instance U	عرضحال بدوی
	court of appeal U	دادگاه استیناف
	court of appeal U	دادگاه استان
	court of appeal U	محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
	court of appeal U	دادگاه عالی محکمه استیناف
	court of appeal U	دادگاه پژوهش
	appeal to the supreme court U	فرجام خواستن
	petition U	عرضحال
	petition U	عریضه تظلم
	to petition somebody U	از کسی دادخواهی کردن
	petition U	دادخواهی کردن درخواست کردن
	petition U	دادخواست
	petition U	عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
	petition U	شکایت کردن دادخواست
	petition U	تظلم
	to file a petition U	بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
	to appeal [to] U	درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
	appeal [to] or [for] U	درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
	appeal U	درخواست
	appeal U	التماس
	appeal U	جذبه
	appeal U	استیناف
	appeal U	جاذبه
	appeal U	توسل
	appeal U	چنگ زدن
	appeal U	تشبث کردن استیناف دادن
	appeal U	رجوع
	appeal U	پژوهش
	appeal U	فرجام
	consumer appeal U	تاثیر محصول روی مصرف کننده
	appeal to arbitration U	رجوع به حکمیت
	appeal to arbitration U	توسل به داوری
	threat appeal U	توسل به تهدید
	fear appeal U	توسل به ترس
	To appeal (turn)to someone for help. U	دست به دامن کسی شدن
	to forfeit an appeal U	درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
	appeal play U	تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
	lodge an a appeal U	عرضحال دادن
	object of appeal U	پژوهش خواسته
	object of appeal U	مستانف عنه
	sex appeal U	جاذبه جنسی
	appeal for tenders U	درخواست مزایده
	courts of appeal U	دادگاه استان
	object of appeal U	فرجام خواسته
	courts of appeal U	محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
	courts of appeal U	دادگاه استیناف
	courts of appeal U	دادگاه پژوهش
	courts of appeal U	دادگاه عالی محکمه استیناف
	lodge an a appeal U	شکایت کردن
	person aganist whom appeal U	court supreme the madeto been has ممیزعنه
	person aganist whom appeal U	فرجام خواه
	his appeal met no response U	پاسخی پدر خواست که اوترسید
	It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] U	این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
	the court above U	محکمه بالاتر
	to appear before the court U	در دادگاه ظاهر شدن
	court U	حیاط
	right court U	زمین سرویس سمت راست
	court of a U	محکمه استیناف
	court U	محکمه
	court U	زمین ورزشهای محوطهای
	out of court U	محکوم علیه
	out of court U	داد باخته
	court U	بارگاه
	court U	دربار
	court U	دادگاه افهار عشق
	court U	خواستگاری
	ad court U	زمین سرویس سمت چپ تنیس
	to take somebody to court U	کسی را محاکمه کردن
	court U	عشق بازی کردن
	court U	دادگاه
	religious court U	محکمه شرع
	service court U	محل فرود سرویس
	service court U	محل فرود سرویس اسکواش
	rear court U	انتهای زمین
	court division U	دادگاه
	summary court U	دادگاه بدوی
	squash court U	زمین بازی اسکواش
	tennis court U	07/32 در59/01 متر
	tennis court U	زمین تنیس
	supreme court U	دیوان تمیز
	supreme court U	دیوان عالی کشور
	superior court U	دادگاه تمیز
	superior court U	دادگاه عالی
	summary court U	دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
	provost court U	دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
	provost court U	دادگاه پادگانی
	probate court U	محکمه امور حسبی
	The ball is in your court. <idiom> U	حالا نوبت تو است.
	The ball is in your court. <idiom> U	حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
	ball is in your court <idiom> U	[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
	peace court U	صلحیه
	playing court U	زمین بازی
	police court U	ضابطین شهربانی
	police court U	کلانتری
	probate court U	دادگاه وصایا و ارث
	prize court U	شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
	president of the court U	رئیس دادگاه
	court division U	بخش دادگاه
	practice court U	دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
	police court U	محکمه خلاف
	police court U	دادگاه خلاف
	peace court U	دادگاه بخش
	law court U	دادگاه قضایی
	to settle out of court U	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
	out of court settlement U	توافق بدون محکمه [حقوق]
	kangaroo court <idiom> U
	hold court <idiom> U	همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
	court style U	سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
	High Court U	دادگاهویژهجرائممهم
	contempt of court U	توهین به دادگاه [جرم جنایی]
	contempt of court U	اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
	court rug U	فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
	to bring somebody before the court [s] U	کسی را دادگاه بردن
	to have recourse to a court U	به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
	ante-court U	[اولین صحن در خانه های بزرگ]
	to apply to a court U	به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
	base-court U	حیات بیرونی
	crown court U	دادگاهیدر انگلستانو ولز
	court of law U	دادگاه
	trailer court U	محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
	traffic court U	دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
	traffic court U	دادگاه عبور و مرور
	traffic court U	دادگاه تخلفات رانندگی
	to put out of court U	از دستور خارج کردن
	to put out of court U	شایسته مطرح کردن ندانستن
	to pay court U	عرض بندی کردن
	to court favour U	توجه و التفات کسی را طلب کردن
	trial court U	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
	volleyball court U	زمین والیبال
	volleyball court U	9 در 81 متر
	right service court U	داورسرویسراست
	court referee U	داورزمینبازیسرپوشیده
	centre court U	حیاطمیانی
	kangaroo court U	دادگاه مندرآوردی
	kangaroo court U	دادگاه غیرقانونی
	kangaroo court U	دادگاه پوشالی
	court shoes U	رجوع شود به pump
	court shoe U	رجوع شود به pump
	the superme court U	دیوانعالی کشور
	out door court U	زمین هوای ازاد
	cross court U	بسمت مخالف زمین در قطر
	court of justice U	دادگاه
	court of iquiry U	دادگاه رسیدگی
	court of grievances U	دادگاه مظالم
	court of first instance U	دادگاه بدوی
	court of first instance U	محکمه بدایت
	court of first instance U	دادگاه شهرستان
	court of appeals U	دادگاه استیناف
	court martiall U	شورای نظامی
	court martiall U	دادگاه نظامی
	court martial U	در دادگاه نظامی محاکمه کردن
	court of province U	دادگاه استان
	court of record U	دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
	court of record U	در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
	criminal court U	دادگاه جنایی
	criminal court U	راز و نیاز کردن
	criminal court U	عشق بازی کردن
	criminal court U	محکمه جنائی
	court yard U	حیاط
	court tennis U	تنیس داخل سالن
	court session U	جلسه دادگاه
	court procedure U	محاکمه
	court plume U	پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
	court order U	قرار صادره از دادگاه
	court of review U	دادگاه تجدید نظر
	court martial U	دادگاه نظامی
	assize court U	دادگاه جنایی
	assize court U	محاکم سیار جنایی
	juvenile court U	دادگاه نوجوانان
	court of inquiry U	بازپرسی
	court of inquiry U	دادگاه تفتیش
	court of inquiry U	کمیسیون تحقیق
	court-martials U	دردیوان حرب محاکمه کردن
	court-martialling U	دردیوان حرب محاکمه کردن
	court-martialled U	دردیوان حرب محاکمه کردن
	court-martial U	دردیوان حرب محاکمه کردن
	base court U	حیاط بیرونی یاعقبی
	change court U	تعویض زمین
	master of the court U	مدیر دفتر دادگاه
	court martial U	محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
	court games U	بازیهای محوطهای
	court card U	سرباز
	court card U	بی بی
	court card U	صورت :شاه
	country court U	دادگاه بخش
	contempt og court U	اهانت به دادگاه
	commercial court U	دادگاههای صنفی
	clerk of the court U	کاتب
	circuit court U	دادگاه استیناف
	circuit court U	دادگاه منطقهای
	juvenile court U	دادگاه اطفال
	deuce court U	زمین سرویس سمت راست تنیس
	judicial court U	دادگاههای دادگستری
	military court U	دادگاه نظامی
	international court U	دادگاه بین المللی
	high court of U	دیوانعالی تمیز
	municipal court U	دادگاه داخلی
	high court of U	دیوانعالی کشور
	mid court U	وسط زمین
	martial court U	دادگاه نظامی